گلستان سعدی شیرازی گنجینه ای ست که در طول سالیان متمادی آرام بخش دلهای مشتاق بوده و هست و با گذشت قرن ها همچنان بر تارک ادبیات ایران و جهان می درخشد. این کتاب به ظاهر کوچک امّا پرمعنا به زبانهایمختلفی ترجمه شده است. در بزرگی مقام نویسنده آن همین بس که شعر معروفش:
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
توکز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
بر سر در سازمان ملل ، زینت بخش محفل بشریّت گردیده و این هم نیست جز تعالیم انسان ساز قرآن و سخنان معصومین (ع) . سعدی در این کتاب گرانسنگ به جای نصیحت محض ، در خلال حکایات دلپذیرش پند و ارز را گنجانده تا مانند طبیبی حاذق به درمان درد مرمان تشنهی حقیقت بپردازد.
این کتاب حاصل سی سال تجربه و جهانگردی این شاعر معروف و عارف بزرگ است تا دیگران هم از این سفر گرانبار توشه ها برگیرند. کتاب حاضر گزیدهایست پربار که حکایات آموزنده گلستان را در کنار ترجمهی روان انگلیسی عرضه داشته تا علاوه بر فارسی زبانان دیگران ه از این باغ پرثمر معطّر پند و عرفان و زندگی را بچشند و معرّف خوبی باشد از این شاعر والامقام که به قول خودش مرگی برایش وجود ندارد چرا که انسان خوشنام هرگز نمی میرد.
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
طنز
می گویند مادربزرگی هرکس که درخانواده اش وهمسایه ها مریض می شد ، به هرنوع بیماری مانند سرماخوردگی ، داشتن حالت تهوع ، سردرد ، دل درد و...مبتلا بود، نوشیدن یک استکان «عرق چهل گیاه»را توصیه می کرد . یکی از فرزندان پرسید :«مادرجان مگه میشه برای هر نوع درد وبیماری ، عرق چهل گیاه تجویزکرد؟»مادربزرگ با قاطعیت وحق به جانبانه پاسخ داد: «بالاخره یکی از این چهل گیاه دردش را تسکین خواهد داد و یک بیماری را برطرف میکند.»