گوهرشاد برای دیدن مسجدی که دستور ساخت آن را داده بود، وارد محوطه ی
حرم امام رضا (ع) شد. همه ی کارگران و بناها سربه زیر انداخته و مشغول کار خود
بودند، لبخند رضایت بر لبان خاتون نقش بسته بود. چندی بعد این بنا به پایان
میرسید و نام گوهرشاد جاودانه میشد. چند ندیمه اطرافش را گرفته بودند و بانو
خوشحال بود که بر ویرانه های تیموری بنایی عالی ساخته میشود. او در این داستان
هنوز امیر زادهای مجرد است و به عقد شاهرخ تیموری درنیامده است. ناگهان در
کنار.......

 

 

انتشارات زبان علم 

حامی کتاب و کتابخوانی 

بجنورد 

خراسان شمالی