نویسنده برای خلق ادبی باید دست به کشف تاریخی بزند/ درام تاریخی مخاطب زیادی دارد

در گفت‌وگو با ایبنا عنوان شد؛

نویسنده برای خلق ادبی باید دست به کشف تاریخی بزند/ درام تاریخی مخاطب زیادی دارد

قم– نویسنده دو رمان تاریخی «نجیب‌بنی‌امیه» و «صراط» با اشاره به استفاده از تاریخ برای ادبیات، گفت: نویسنده برای خلق ادبی باید دست به کشف تاریخی بزند.

‌سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - یونس عزیزی: روایت؛ فصل مشترک داستان‌نویس و مورخ است. داستان‌نویس اما می‌خواهد اثر هنری خلق کند، بنابراین از قوه تخیل و خلاقیت استفاده می‌کند و به توصیف صحنه، شخصیت و اتفاقات می‌پردازد، در حالی که تاریخ‌نگار گزارش‌گر تاریخ است و صرفاً آنچه را که در گذشته رخ داده روایت می‌کند.

بر این اساس، پیوند بین داستان و تاریخ باید به‌گونه‌ای انجام شود که هم خلق ادبی اتفاق بیفتد و هم از آنچه در گذشته رخ داده بهره گرفته شود. به مناسبت چاپ رمان «صراط» در مورد پیوند داستان و تاریخ با علیرضا خواستار به گفت‌وگو نشستیم.

تاریخ یکی از بسترهای مهم برای نوشتن داستان است، چه شد که در دو رمانی که نوشتید سراغ تاریخ رفتید؟

حقیقتاً من احساس می‌کنم گره بسیاری از مشکلات امروز جامعه ما در تاریخ نهفته است و ملتی که تاریخ نخواند محکوم به تکرار اشتباه گذشته است. به‌خاطر همین من تاریخ را برای بستر رمانم انتخاب کردم.

تاریخ گستره وسیعی است. انتخاب شما اما تاریخ صدر اسلام است. چرا؟

جوابش روشن است. چون ملت ما همچنان در این برهه تاریخی یعنی اسلام قرار دارد. بنابراین مرور حوادث صدر اسلام یعنی جایی‌که ریشه نگاه‌های امروز جامعه از آن دوران نشأت می‌گیرد، امری ضروری و واجب به نظر می‌رسد. قطعاً اگر در ایران زندگی نمی‌کردم یا ایرانی نمی‌بودم، تاریخی غیر از اسلام را انتخاب می‌کردم ولی در حال حاضر راه گریزی از پردازش به این قسمت از تاریخ نیست. شاید شما بگویید چرا مثلاً تاریخ هخامنشیان یا تاریخ ملی را برای رمانم انتخاب نکردم اما من باز هم می‌گویم چون مسئله امروز ما اسلام است.

برای دور شدن از تاریخ‌نگاری و خلق ادبی چه باید کرد تا مخاطب همچنان در وهله اول داستان و ادبیات بخواند؟

به نظر من نویسنده تاریخی امروز وقتی می‌خواهد برهه‌ای از تاریخ را روایت کند باید از خود بپرسد چه کشف تازه‌ای از تاریخ کرده است؟ قرار نیست ما در رمان تاریخی مثلاً ذکر مصیبت کنیم و یا حوادث تاریخی را موبه‌مو روایت کنیم. نویسنده برای خلق ادبی باید دست به کشف تاریخی بزند. یعنی مثلاً از خود بپرسد چه نگاه تازه‌ای به واقعه عاشورا دارد تا خلق آن اثر بدیعی در مخاطب بگذارد.

چقدر و تا چه حدودی می‌توانیم در ساحت ادبیات از واقعیت تاریخی عدول کنیم. به هر حال وقتی به برهه‌ای از تاریخ مثلاً در کارهای شما به تاریخ اسلام می‌پردازید، اگر در تاریخ دست ببرید، حواشی به وجود خواهد آمد.

فکر می‌کنم به جز زیرشاخه‌های تاریخ دگرگون که دست نویسنده را برای تغییر وقایع تاریخی باز می‌گذارد در سایر موارد ما حق تغییر و دست بردن در وقایع تاریخی را نداریم. هرچند متاسفانه نویسندگان تاریخی امروز ما این مورد را رعایت نمی‌کنند و گاهی ما شاهد تغییر وقایع از نویسندگان بزرگ و صاحب نام هستیم. نویسنده تاریخی کارش پر کردن حلقه‌های خالی پازل است. یعنی جاهایی که تاریخ سکوت کرده آنجا جایی برای تخیل و خلق ادبیات و هنر است به گونه‌ای که با اصل وقایع همخوانی داشته باشد.

نویسنده برای خلق ادبیات باید دست به کشف تاریخی بزند/ درام تاریخی خواهان زیادی دارد

حلقه اتصال تاریخ و ادبیات را در چه می‌دانید؟

سوال بسیار خوبی پرسیدید و این از نظر من پاسخی سلیقه‌ای دارد. شما هیچ وقت نمی‌توانید متون سخت تاریخی را به خورد مخاطب نوجوان و جوان امروز بدهید چون کسل‌کننده است و نسل جوان آن را پس می‌زند اما اگر در خلال یک داستان آن‌را برای مخاطبتان بازگو کنید با گوش جان به سخنان شما دل می‌سپارد. این همان نقطه عطف است. کاری که نویسنده و هنرمند امروز در قبال تاریخ وظیفه دارد. این است که احساسات مخاطب را با حادثه تاریخی درگیر می‌کند. در این نقطه قفل مخاطب باز می‌شود و با حوادث تاریخی همراه می‌شود. کاری که سینمای هالیوود امروز انجام می‌دهد همین است.

ببینید اتفاقاً درام تاریخی امروز خواهان زیادی دارد اما نویسنده کاربلد کم داریم. نویسنده‌ای که بتواند حوادث تاریخی را دراماتیزه کند. کاری که غرب و حتی سینمای منطقه امروز در قبال سریال معاویه انجام داد. یعنی طوری حوادث صدر اسلام را دراماتیزه کرده بود که دل آدم برای معاویه می‌سوخت! هرچند نویسنده آشکارا دست در حوادث تاریخی برده بود.

نویسنده رمان تاریخی چه تفاوتی با نویسنده‌هایی دارد که به اصطلاح به نویسنده آیینی شناخته می‌شود؟

تفاوت بین نویسندگان آیینی و تاریخی است. نویسنده آیینی از منظر دین و آیین به حوادث صدر اسلام نگاه می‌کند اما نویسنده تاریخی از منظر انسانیت به ماجرا می‌پردازد. من سعی کردم در طول آثارم به خصوص «صراط» به بعد انسانی شخصیت‌ها بیشتر نزدیک شوم و از این نظر خودم را یک نویسنده تاریخی می‌دانم نه آیینی!

عموم مخاطبین و منتقدین، نویسنده رمان تاریخی را با نویسنده داستان آیینی اشتباه می‌گیرند. هرچند این دو نویسنده وجوه مشترک زیادی با هم دارند اما تفاوت فاحش یک تاریخی‌نویس با یک آیینی‌نویس در این است که نویسنده رمان تاریخی از بُعدِ انسانی به ماجرا می‌نگرد مثلاً تلاش می‌کند شخصیت‌های منفی تاریخ مثل معاویه و یزید را از جنبه انسانی تحلیل کند اما نویسنده آیینی درصدد است تا به همه چیز از دیدگاه آیات و روایات بنگرد. اگر به لفظم ایراد و اشکال وارد نکنید و بتوانم راحت‌تر حرف بزنم، می‌توانم بگویم متاسفانه در اکثر نویسندگان آیینی ما یک تعصب خشن وجود دارد و طوری شخصیت منفی را به تصویر می‌کشند که گویی مثلاً معاویه از روز اول و ازل معاویه زاده شده و خباثتش جزء لاینفک درونی اوست اما تاریخی‌نویس‌ها فرآیند معاویه شدن را به تصویر خیال خواننده می‌کشند. من خودم را یک تاریخی نویس می‌دانم و سعی کردم در دوجلدی نجیب بنی‌امیه و صراط به تمامی شخصیت‌ها از بُعدِ انسانی نزدیک شوم.

بپردازیم به نجیب‌بنی‌امیه. درباره این کتاب برایمان بگویید؟

نجیب در واقع ابتدا طرح یک رمان با محوریت رسول اکرم بود. اما از آنجایی که استفاده از شخصیت معصوم به عنوان راوی را صحیح نمی‌دانم سعی کردم داستان را به یک شخصیت نزدیک به ایشان هدایت کنم. کار تحقیق این اثر چیزی حدود یک سال طول کشید. آغاز نگارش آن سال ۱۴۰۱ زده شد و در سال ۱۴۰۲ به چاپ رسید و از سوی نشر کتابستان راهی بازار شد.

چرا سراغ خالد رفتید. این همه سوژه و شخصیت؟

من خیلی جاها به این سوال پاسخ دادم. برعکس حوادث تاریخی که خودم آن‌ها را برای روایت انتخاب می‌کنم اما برای انتخاب قهرمان یا شخصیت داستان احساس می‌کنم قضیه برعکس است. یعنی حس می‌کنم این راوی است که شبی یا نیمه شبی در کنار گوشم زمزمه می‌کند و از من خواهش می‌کند تا در داستان او را به عنوان راوی انتخاب کنم. خب خالد شخصیتی بکر و تازه بود. خالدبن‌سعید ضمن واقعی بودن، یک اموی زاده بود و این هیجان و چالش رمان را بالا می‌برد. کسی از قبیله بنی‌امیه که عاشق پیامبر اسلام می‌شود.

تا چه اندازه دست‌تان برای ساختن شخصیت غیرتاریخی یا خیالی باز است؟

شخصاً اهل ساختن شخصیت خیالی در رمان تاریخی نیستم. به نظرم در طول تاریخ به قدری شخصیت زیاد است که تنها نویسنده کم‌سواد و کم‌مطالعه شخصیت تاریخی خیالی می‌سازد. البته در موارد استثنایی وجود دارد که نمی‌توان اسامی شخصیت‌های واقعی که جنجال برانگیز هستند را نام برد و آنجا هم باید از شخصیت خیالی استفاده کرد.

و رمان «صراط» که به تازگی منتشر شده است. این رمان در ادامه «نجیب‌بنی‌امیه» است و در واقع جلد دوم این مجموعه. از «صراط» بگویید.

بله، صراط جلد دوم نجیب است. در واقع این مجموعه با نام اولیه روشن‌تر از آفتاب آغاز شد. جلد اول آن نجیب بود که به حوادث دوران مکه پیامبر می‌پردازد و در جلد دوم خالد قهرمان داستان از حبشه برمی‌گردد و حوادث دوران مدینه و پس از هجرت پیامبر زیر ذره‌بین قرار می‌گیرد.

واقعاً نیازی به جلد دوم بود؟

بله. خب ببینید من قصدم این بود که از بعثت تا رحلت رسول اکرم را روایت کنم و این چیزی حدود ۲۵ سال زمان است. آن هم ۲۵ سال پرتلاطم. ۲۵ سالی که هر روزش خودش یک داستان است. اگر مثلاً این تعداد سال را ما در یک مقطع تاریخی معمولی می‌خواستیم روایت کنیم، شاید امکانش بود که در یک جلد به مخاطب عرضه شود اما حوادث صدر اسلام به قدری زیاد بود که ناگزیر کار را به جلد دوم می‌کشاند. برای اینکه کار و مطلب شهید نشود باید با صبر و حوصله کار را در دو جلد تنظیم می‌کردیم.

آیا جلد سومی هم در راه است؟

این اولین‌بار است که این خبر را می‌دهم و در جایی به صورت رسمی اعلام نکردم. هدف من نگارش یک مجموعه ۲۵۰ ساله به اندازه عمر تمام امامان معصوم است. به شرط توفیق و حیات قصد دارم سالی یک جلد از اهل‌بیت روایت کنم و خواه ناخواه صراط نیز دنباله‌دار می‌شود اما قهرمان داستان تغییر خواهد کرد.