
گشتوگذاری در آرامگاه فردوسی در روز بزرگداشت خالق شاهنامه؛
چگونه ۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی شد؟/ برجستهسازی جایگاه فردوسی؛ نیازمند همت جمعی
خراسانرضوی- برجستهسازی جایگاه فردوسی نیازمند همت جمعی، مشارکت فعال مسئولان فرهنگی و حمایت عمومی است تا این شاعر بزرگ و میراث ارزشمندش در جامعه بیشتر معرفی شود.
سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مرجانه حسینزاده: صبح دلانگیز بهار بود و نسیمی خوشعطر از میان سروهای کهنسال توس میوزید، آفتاب، آرام و بیشتاب، بر سنگهای سپید آرامگاه فردوسی میتابید و سایهها را به نرمی روی خاک میپاشید، خاکی که قرنهاست بر دستان حماسهسرای توس بوسه میزند. در آستانه روز بزرگداشت حماسهسرای سترگ توس، فضای آرامگاه پر از رفتوآمد دوستدارانِ او بود، گویی خود فردوسی، از بلندای تاریخ، نظارهگر میهمانان آرامگاهش است.
در آن هوای لطیف، در میان زمزمه پرندگان و هیبت باشکوه معماری بنای آرامگاه، قدم به قدم با مهدی سیدی فرخد، نویسنده و پژوهشگر تاریخ و جغرافیای تاریخی همراه شدم. او با نگاهی کاوشگر، در دل سنگها و واژهها به جستوجوی معنا بود، گویی آمده بود تا با شاهنامه، نه تنها به گذشته، که به آینده زبان و هویت ما بنگرد.
مهدی سیدی فرخد با چشمهای کنجکاو گوشهگوشه آرامگاه را موشکافه نگاه میکرد و کاستیها را بر میشمرد و به دنبال راهحل بود، برای او این بازدید تنها یک دیدار نبود، بلکه گفتوگویی بود با روحی سترگ که قرنها پیش، زبان پارسی را از لابهلای خاک و شمشیر و تازیانه، سرافراز بیرون کشید و به ما رساند، پس او معتقد است آرامگاه این شاعر بینالمللی باید خالی از خلل باشد چراکه کاستیها و معایب آن، تنها بیحرمتی به فردوسی است.
در گوشهای از محوطه، جایی که نور و سایه با هم آشتی کرده بودند، نشستیم تا گفتوگو آغاز شود. گفتوگویی نه فقط درباره شاهنامه، که درباره توس، چگونگی دلبستگیاش به فردوسی، کاستیهای آرامگاه فردوسی و...
مهدی سیدی فرخد از آن دست پژوهشگرانی است که تامل در تاریخ را نه فقط برای نوشتن، که برای زیستن میداند. اهل فرخد است و ریشه در دشتِ توس دارد. در کودکی با فردوسی همجوار و همسایه بوده، آنطور که خودش گفت، ولایت توس در گذشته دور شامل «فرخد»، «فارمد» و «توس» بوده و او که در همین ولایت رشد کرد، دومین عکس کودکیاش را سال ۴۲ همراه با خانواده در کنار مجسمه فردوسی گرفته است.
مهدی سیدی فرخد از آن زمان تاکنون درباره خراسان مینویسد، پژوهش میکند و دغدغه تاریخ و فرهنگ و زبان دارد، تاریخ و فرهنگ و زبانی که برایش فقط ابزار بیان نیست، بلکه جانمایه هویت است. آثارش، چه در قالب داستان و چه در یادداشتها و مقالات ادبی، نشان میدهند که با فردوسی تنها رابطهای تاریخی ندارد، بلکه پیوندی زنده و بیواسطه دارد با واژههایی که فردوسی از دل خاک بیرون کشید. اولین بار سال ۷۳ و بعد از آن سال ۹۰ مدیر آرامگاه فردوسی بوده است.
وقتی گفتوگو را آغاز کردیم، صدایش نرم بود و اندیشیده، اما پر از ایستادگی بود. او گفت: اگر شاهنامه را فقط به عنوان یک متن قدیمی نگاه کنیم، حقش را ادا نکردهایم. فردوسی، زبان ما را از مرگ نجات داد، اما نجاتِ امروزِ زبان و میراث او، بر عهده ماست.
در ادامه گفتوگو، از نسبت شاهنامه با زیست امروز ایرانی گفت، از نوشتن در سایه تاریخ، از حافظه جمعی و انس مردم با شاهنامه و آنچه در سکوتِ این نسل گم میشود. نگاهش ژرف و واژههایش دقیق بود، همانطور که باید از نویسندهای انتظار داشت که به جای دویدن، در واژهها فرو میرود و ریشه میدواند.
جغرافیای ذکر شده در شاهنامه کاملاً دقیق و واقعی است
وی گفت: با اینکه در دبیرستان و دانشگاه ریاضی و فیزیک و مهندسی الکترونیک خواندم اما در نهایت توسی بودنم سبب شد که فردوسیشناس شوم. اولین جرقه پژوهش در من، زمانی که دبیرستانی بودم زده شد. در آن ایام یک روز خواستم مانند علما کار پژوهشی انجام دهم، همان زمان متوجه شدم سلطان محمود سال ۳۸۹ به سلطنت رسید بعد دیدم در منابع نوشته فردوسی ۳۰ سال برای سرایش شاهنامه زحمت کشید. پس او سال ۳۷۰ کار به نظم درآوردن شاهنامه را شروع کرده و ۲۰ سال بعد سلطان محمود به سلطنت رسیده، پس سلطان محمود کی میخواسته به او قولی بدهد؟ لذا این اولین جرقه پژوهشی و تامل من بود و بعد من شدم فردوسی شناس.
سیدی فرخد ادامه داد: اولین پژوهش وزین من در سال ۶۹ در کنگره جهانی فردوسی بود که مقالهای برای این کنگره فرستادم که نام آن بود «ارسلان جاذب دلاور سپهدار توس» که بعدها تبدیل به کتاب شد.
وی با بیان اینکه جغرافیای شاهنامه همواره مورد توجهاش بوده، ابراز کرد: زمانی که کتاب «فرهنگ جغرافیای تاریخی شاهنامه» را نگاشتم همه میگفتند داستانهای شاهنامه متعلق به اسطورهها است و جغرافیای آن واقعی نیست اما در این کتاب با تحقیق میدانی ثابت کردم نقاطی که فردوسی از آن نام برده کاملاً دقیق و واقعی است.
از وضعیت بحرانی تا تلاشهای فردی برای احیای آرامگاه فردوسی
نویسنده کتاب «سراینده کاخ نظم بلند» بیان کرد: سال ۷۳ یعنی اولین باری که مدیریت آرامگاه فردوسی را برعهده گرفتم، وضعیت آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی بسیار وخیم بود و میراث ملی این شاعر بزرگ در وضعیت نامناسبی قرار داشت. آن زمان شب تا صبح اینجا راه میرفتم و به گوشهگوشه آرامگاه فکر میکردم. با تلاشهای بیوقفه و احساس مسئولیت فردی، از جمله مدیریت شخصی در سالهای ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۴، گامهایی برای نوسازی و بهبود این مکان برداشتم و انقلابی در این فضا به وجود آمد.
وی گفت: اشعار روی بدنه آرامگاه فردوسی کمرنگ و بیجان بود، گفتم داربست بگذارند و اشعار را دوباره رنگ کنند، درب ورودی را تغییر دادم، مجسمهها و سنگنگارههای اطراف مقبره فردوسی بدون محافظ بود و مدام توسط مردم کثیف میشد و هر سال با مواد شوینده شسته میشد، این شستوشو به این مجسمهها آسیب میرساند، من گفتم جلوی آنها شیشه بگذارند. پیشنهاد ساخت تابلوهای راهنمای باغ که نمادی از کاج است را دادم و اشعارشان را انتخاب کردم. مجسمه اخوان ثالث که قبل از این مجسمه خوبی نبود را تغییر دادم تا سردیسی در شأنِ او باشد.
فقدان آسانسور برای دسترسی افراد مسن به مقبره فردوسی
وی افزود: اما همچنان چالشها و کمبودهای فراوانی در مسیر حفظ و توسعه این میراث فرهنگی وجود دارد که نیازمند توجه جدی مسئولان و مشارکت مؤثر نهادهای مردمی است. یکی از نمونههای این کمبود، نبود رمپ و آسانسور برای دسترسی افراد مسن، معلولان و … به فضای مقبره است! شیب تند پلهها سبب شده افراد مسنی که از دیگر شهرها و کشورها میآیند نتوانند بر سر مزار فردوسی بروند. این بیحرمتی به فردوسی است. اگر همین بنا هم برای فردوسی ساخته نمیشد، ما الان همین فضا را هم نداشتیم.
سیدی فرخد ادامه داد: من سال ۹۳ هم مسئول فرهنگی آرامگاه شدم و ۳۰ سال است که دارم داد میزنم تا آسانسوری برای دسترسی افراد مسن و معلولان به فضای مقبره تعبیه شود، سقف آرامگاه چکه میکند اما هنوز کسی آن را درست نکرده، همچنین اینکه آرامگاه فردوسی نیاز به یک سالن اجتماعات بزرگ دارد.
نیمهتمام ماندن کتابخانه آرامگاه فردوسی!
نویسنده کتاب «حماسهسرای شهر من» بیان کرد: در اوایل دهه ۹۰، پروژهای ارزشمند شامل راهاندازی کتابخانهای جامع و جهانی به منظور تجمع مطالعات درباره فردوسی و شاهنامه آغاز شد. اما متأسفانه، این طرح به دلایل مختلف از جمله عدم حمایت کافی، به حالت نیمهتمام درآمد و در نهایت به یک کافیشاپ تبدیل شد و کتابخانه نیز به محلی دیگر منتقل شده است.
سیدی فرخد ادامه داد: این درحالی است که ما تلاشهای فراوان کردیم که این کتابخانه مورد توجه قرار گیرد و حتی بنده در زمان مسئولیت، سوئیتهایی را تدارک دیدم تا اگر محقق و پژوهشگری به اینجا آمد، سوئیت برای پذیرایی از آنها مهیا باشد.
وی افزود: این پروژهها که هدفشان ترویج و پژوهش درباره حکیم فردوسی بود، پس از تلاشهای فراوان از سوی فعالان فرهنگی، تا حد زیادی به فراموشی سپرده شدهاند.
سیدی فرخد گفت: برگزاری روز بزرگداشت حکیم فردوسی که هر سال مکرراً برگزار میشود، تاکنون چه خروجی و نتیجه مطلوب و دستاوردی داشته؟ پس از هرکدام از این رویدادهای بیشماری که مدام موسسات متنوع با نام فردوسی میگیرند، باید اقداماتی شایسته صورت بگیرد اما تاکنون اینگونه نبوده و هیچکدام دستاوردی که منجر به تغییری در آرامگاه این شاعر بزرگ شود، نداشته است!
وی گفت: بنده معتقدم که بسیاری از موسسات فعال فرهنگی که با نام فردوسی فعالیت میکنند صرفاً ظاهر کار را حفظ کرده و به عمق مسئله توجه نمیکنند.
لزوم توجه جدی مسئولان به آرامگاه فردوسی
این پژوهشگر و محقق گفت: ما باید با برنامهریزی دقیق و حمایتهای جدی، میراث فرهنگی فردوسی را پاس بداریم و به جای کارهای سطحی، به اقدامات اساسی و باورمندانه بپردازیم.
این نویسنده از نگارش کتاب جدید خود خبر داد و افزود: در حال حاضر به همراه یامان حکمت تقیآبادی در حال جمعآوری و تهیه نسخهای گزینش شده از شاهنامه، با تمرکز بر جغرافیای موجود در آن هستیم، تا بتواند وجههای علمی و پژوهشی به میراث فردوسی بدهد و نسلهای آینده را با عمق ارزشهای آن آشنا کند.
وی تاکید کرد: از سالها پیش، آنچه در روز بزرگداشت فردوسی اتفاق میافتد، به هدف و نتیجهای مطلوب نرسیده و نیازمند همت جمعی، مشارکت فعال مسئولان فرهنگی و حمایت عمومی است تا جایگاه این شاعر بزرگ و میراث ارزشمندش در جامعه برجستهتر شود.
چرا ۲۵ اردیبهشت روزِ بزرگداشت فردوسی است؟
سیدی فرخد در خصوص دلایل انتخاب ۲۵ اردیبهشت برای روز بزرگداشت فردوسی گفت: روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی را من و محمدجعفر یاحقی انتخاب کردیم، چون بزرگان ادبیات ما شاهنامه فردوسی را به بهاری همیشه سبز تشبیه میکنند و اردیبهشت، ماه شاهنامه است و ۲۵ اسفند نیز روز به پایان آمدن کتاب شاهنامه است ما تاریخ ۲۵ اردیبهشت را که تلفیق این دو تاریخ است پیشنهاد دادیم که مورد اقبال قرار گرفت و در تقویم به ثبت رسید.
وی گفت: از سویی ۲۵ اسفند یعنی روز اختتام داستان یزدگرد و شاهنامه در سال ۴۰۰، عموماً هوا سرد و آرامگاه فردوسی هم فاقد سالن اجتماعات بوده و هست لذا در این تاریخ نمیتوان در آرامگاه او مجلس بزرگداشت و جشن برگزار کرد.
ناکامی در حفاظت از آثار تاریخی اطراف آرامگاه فردوسی؛ انتظار برای اقدام عملی و جدی
در ادامه این گفتگو با یامان حکمت تقیآبادی، نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه همراه شدیم.
او گفت: در کنار آرامگاه حکیم فردوسی، بناهای تاریخی بسیاری قرار دارند که همگی مربوط به توس هستند. این بناها از اهمیت فراوانی برخوردارند، اما طی سالهای گذشته، تنها تغییر ظاهری ایجاد شده در آنها تخریب بیشترشان بوده است.
نویسنده کتاب «شاهنامه و بحران ادبیات» گفت: از جمله این آثار میتوان به دروازه مرو، کهن دژ و دیگر بناهای تاریخی اشاره کرد. اگر چه این مکانها مستقیماً مربوط به آرامگاه فردوسی نیستند اما محیط و بستری است که فردوسی در آن روییده. علاوه بر این، امام محمد غزالی، یکی از فقهای برجسته ایران، در پشت آرامگاه فردوسی مدفون است که توسط مهدی سیدی فرخد قبر او پیدا شد، اما متأسفانه این مکان هم از کمتوجهیهای مسئولان رنج میبرد و هیچ گونه مرمت و مراقبت خاصی نشده است.
این استاد دانشگاه بیان کرد: این مکان، به دلیل مسائل هویتی، بیشترین بازدیدکننده را دارد اما خوب است که در آستانه بزرگداشت روز فردوسی تنها به صحبتهای کلی و چند همایش برای این حکیم بزرگ، دل خوش نکنیم.
یامان حکمت تقیآبادی عنوان کرد: رسالت اصلی دستگاههای اجرایی و رسانه این است که یک نگاه انتقادی داشته باشند و ببینند که از سال گذشته تاکنون چه تغییراتی ایجاد شده و چه چیزی افزوده شده است. تغییر جدی در نگهداری و مرمت این آثار ضروری است.
بناهای اطراف آرامگاه رو به تخریب است
این نویسنده و پژوهشگر ادامه داد: از نظر معماری و ساختوساز، متأسفانه هیچ اقدام مؤثری صورت نگرفته و بناهای اطراف آرامگاه رو به تخریب است. حمایتهای مالی و پژوهشی نیز کمرنگ است؛ در حالی که نیازمند توجه ویژه دانشگاهها و مؤسسات ایرانشناسی هستیم تا این میراث گرانقدر را بازشناسی، مطالعه و حفظ کنیم.
دنیا به شاهنامه توجه جدی دارد
وی افزود: کشورهایی مانند قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، افغانستان و پاکستان خودشان را با شاهنامه تعریف میکنند. شاهنامه فردوسی باید در کانون جریانات فرهنگی کشور قرار گیرد، تا جریانات فرهنگی بتوانند خود را با آن معرفی کنند.
یامان حکمت تقیآبادی با اشاره به جغرافیای فرهنگی و ادبی شاهنامه عنوان کرد: یکی از دلایلی که باعث میشود تا شاهنامه فردوسی چنین ظرفیتی داشته باشد، جغرافیای فرهنگی و ادبی است که در شاهنامه به وضوح دیده میشود و مجموع معانی مشترکی که بین ما و کشورهایی مانند تاجیکستان و ازبکستان است، سبب میشود که آنها به این جغرافیا سفر کنند.
فردوسی خود نماد معناداری است
وی گفت: من و مهدی سیدی فرخد در عرصه پژوهش، در کتابی به نام «بهگزین شاهنامه» تلاش کردهایم تا با نگاهی انتقادی و پیشنهادات سازنده، اهمیت حفظ میراث فردوسی را بازتاب دهیم. اما تصمیمسازان و مسئولان باید سیاستهای کلان را در این زمینه تعریف و اجرا کنند، چرا که فردوسی خودش نماد معناداری است که نباید به فراموشی سپرده شود.
در انتها باید گفت این گزارش، تنها شرحی بر زندگی و دیدگاههای یک فردوسیشناس نیست، بلکه آیینهای است تمامنما از وضعیت میراث فرهنگی ما، جایی که نامهای بزرگ در سایه بیتوجهی کوچک میشوند. آنچه مهدی سیدی فرخد روایت کرد، نه فقط از دل تاریخ، بلکه از زخمهای امروز است؛ زخم کتابخانهای که به کافیشاپ بدل شده، مقبرهای بدون دسترسی مناسب برای سالمندان و حماسهای که به دستاویز برخی همایشهای بیاثر تقلیل یافته است.
اگر فردوسی توانست در روزگار هجمه بیگانگان، زبان ما را زنده نگاه دارد، آیا ما در روزگار ثبات، توان زندهنگهداشتن نام و آرامگاه او را نداریم؟
بازنگری جدی در سیاستهای فرهنگی و تخصیص منابع بهجای شعارها و اقدامات نمادین، تنها راه حفظ این میراث مشترک است، میراثی که همزمان ریشه و بال پرواز فرهنگ ایرانی است.