«رمان نویسی مجازی» و سقوط سلیقه مخاطب/ ادبیات نوظهور در کمین مخاطب مازندرانی است

گزارش ایبنا؛

«رمان نویسی مجازی» و سقوط سلیقه مخاطب/ ادبیات نوظهور در کمین مخاطب مازندرانی است

مریم قاضی زاده

مازندران- رمان‌نویسی در ادبیات اگرچه تعریفی مشخص دارد اما این روزها در استان مازندران معنا و کارکردی جدید برای آن در حال تعریف است که حتی بسیاری از متخصصان این حوزه نیز از شکل‌گیری این کارکرد بی‌اطلاع هستند. پدیده‌ای که شاید به زودی تعریف قشر وسیعی از مخاطبان را درباره واژه «رمان نویسی» تغییر دهد.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مریم قاضی‌زاده: تا پیش از این اگر پای صحبت‌های کسی که رمان‌های زیادی خوانده، می‌نشستید احتمالاً یا حرف به «جنگ و صلح» و «برادران کارامازوف» می‌رسید یا «نقب زدن به آمریکا» و «جزء از کل»، اگر هم طرف صحبتتان نوجوان بود که مجموعه «هری پاتر» همیشه حرف اول را می‌زد اما این روزها کمی قضیه فرق کرده است. شاید از زبان نوجوانان و یا حتی بزرگسالان زیادی شنیده باشید که رمان می‌خوانند. در نظر نخست شنیدن این جمله نه تنها عجیب و غریب نیست که احتمالاً مایه مسرت است که تب و تاب مطالعه در جامعه به قدری بالا گرفته که دیگر از هر قشری، چند نفری دور و برمان هست که رمان خوان باشند ولی داستان از جایی متفاوت می‌شود که اسم رمان‌ها را می‌شنوی و در نهایت وقتی پای صحبت خوانندگانش می‌نشینی تازه می فهمی قضیه از چه قرار است و ماجرای «خال مه رویان» و «دانه فلفل» در میان است.

گزارشی که می‌خوانید اولین قسمت از گزارشی چند قسمتی است که سوژه آن از یک تجربه شخصی به دست آمد. یک پیشنهاد کاری که من را با پدیده نوظهور «رمان نویسی مجازی» آشنا کرد. پدیده‌ای که آرام آرام بیخ گوشمان در حال رخنه در جان مخاطب است و بیم آن می‌رود که با گسترش این پدیده، شاهد تغییر اساسی در سلیقه مخاطبان به ویژه نسل جوان باشیم.

رمان نویسی؛ از معنا تا معنا

به واسطه سبقه‌ای که در تولید محتوای متنی دارم، یکی از دوستان با من تماس گرفت و پیشنهاد یک کار جالب داد. ماجرا از این قرار بود که هفته‌ای سه تا پنج داستان کوتاه برای یک صفحه در یک رسانه اجتماعی در ساری بنویسم. در همان لحظه اول کلی ایده به ذهنم آمد و قرار شد توضیحات و زمان بندی ارسال داستان‌ها را بعد از هماهنگی با صاحب صفحه به من اعلام کند. بعد از یکی دو ساعت دوستم مجدداً تماس گرفت و در تشریح فعالیتی که باید انجام بدهم، اینطور گفت: «هر شب رأس ساعت ۲۲ یک قسمت از رمان به اشتراک گذاشته می‌شود. هر قسمت بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ کلمه است و موضوعات بیشتر حول محور داستان‌ها و ماجراجویی‌های عاشقانه است».

شرح کار با آنچه که فکر می‌کردم متفاوت بود به همین دلیل از دوستم خواستم که یکی دو نمونه از داستان‌هایی که در صفحه منتشر شده برایم بفرستد تا حساب کار دستم بیاید. عنوان صفحه در مایه‌های رمان‌های عاشقانه یا چنین چیزی بود. آنچه مسلم بود اینکه خبری از داستان‌های کوتاه نبود با این حال خیال کردم شاید خلاصه یک رمان عاشقانه مثلاً چیزی مثل بامداد خمار یا امثالهم را در چند قسمت خلاصه شده پست می‌کنند تا خوانندگان صفحه خلاصه‌ای از کتاب را مطالعه کنند ولی حتی ماجرا این هم نبود.

داستان از این قرار بود که هر به اصطلاح رمان، یک صفحه مخصوص به خود داشت که قسمت‌ها را در آن منتشر می‌کردند و تعداد کلمه در هر قسمت هم بیشتر از ۱۵۰ تا نمی‌شد و توی هر قسمت چهره‌ای نیمه عریان از روابط عاشقانه به تصویر کشیده شده بود.

هرچند تا قبل از این با پدیده «فیکشن نویسی» که یک حرکت طرفدارانه و به نوعی خیال‌پردازی‌های نوجوانان درباره شخصیت‌های محبوبشان در دنیای خوانندگی و بازیگری به ویژه درباره سوپراستارهای کره جنوبی است، آشنایی داشتم اما در بررسی آنچه با آن مواجه شده بودم دریافتم که این صفحات مجازی چیزی فراتر از یک حرکت هواداری صرف، بلکه با عنوان رمان‌های عاشقانه، تراوشات ذهنی نویسندگانی است که می‌دانند کدام قسمت مغز را باید قلقلک بدهند و نوشته‌هایشان را به خورد مخاطبانی می‌دهند که عموماً نوجوان هستند.

دروغ‌هایی در قالب واقعیت

در ادامه بررسی پیشنهاد کاری، بسیار کنجکاو شدم تا با گردانندگان این صفحات بیشتر صحبت کرده و در جریان کم و کیف ماجرا قرار بگیرم. به همین دلیل از طریق صفحه‌ای که معرفی شده بود، به ۱۲ صفحه مشابه که البته تعدادشان در فضای مجازی بسیار بیشتر از این تعداد است، دسترسی پیدا کردم. در تمام صفحات آنچه بیشتر از همه خودنمایی می‌کرد، تاکید گرداننده صفحه بر واقعی بودن داستان‌ها بود. از وکیلی که ادعا می‌کرد این رمان‌ها را بر اساس پرونده‌های موکلان خود نوشته تا روانشناسی که داستان‌ها را داستان زندگی مراجعانش می‌خواند، همه و همه در تلاش بودند تا با واقعی جلوه دادن داستان‌ها، مخاطب را ترغیب به دنبال کردن داستان کنند.

مریم یکی از گردانندگان این صفحات درباره سوژه‌های داستان‌هایش به خبرنگار ایبنا گفت: برای اینکه مخاطب با داستان‌ها بیشتر ارتباط بگیرد، می‌گوییم واقعی هستند ولی در بیشتر مواقع داستان‌ها پرداخته ذهن نویسنده است گاهی وقت‌ها هم برخی داستان‌ها واقعی هستند ولی باز هم مجبوریم کمی شاخ و برگ به داستان بدهیم که خواندنی‌تر بشود.

وی معتقد است این روزها همه به دنبال داستان‌هایی هستند که برخی روابط را کاملاً شفاف و بی‌پرده بازگو کند و درگیر سانسور نباشد.

مریم همچنین درباره نحوه تولید این داستان‌ها توضیح داد: صفحه من ۱۰‌K مخاطب دارد برای همین خیلی سرم شلوغ نیست و گاهی وقت‌ها می‌توانم خودم هم چیزهایی بنویسم ولی برخی صفحات هستند که نمی‌توانند خودشان به تنهایی این‌همه داستان آن هم با تعداد قسمت‌های بالا بنویسند و مجبورند نویسنده استخدام کنند.

وی ادامه داد: هر رمان یک صفحه اختصاصی دارد و قسمت‌هایش در آن صفحه منتشر می‌شود و هرکسی بخواهد به تمام قسمت‌های رمان دسترسی داشته باشد باید حق عضویت پرداخت کند که بسته به جنجالی بودن موضوع، بی پرده بودن داستان و شهرت صفحه، حق عضویت از ۲۰۰ هزار تومان شروع می‌شود و تا ۴۰۰ هزار هم می‌رسد.

گردش مالی حداقل ۲۰۰ میلیون تومان در ماه

پدیده «رمان نویسی مجازی» به همین جا ختم نمی‌شود و تازه جایی ماجرا جالب می‌شود که پای گردش مالی این صفحات به میان می‌آید.

شادی یکی دیگر از گردانندگان صفحه رمان است و بیش از ۲۰۰K دنبال کننده دارد. از آنجا که طبق حدسیاتم نمی‌شد درباره گردش مالی این صفحات به صورت شفاف و به عنوان یک خبرنگار با گرداننده صحبت کرد، خود را در قالب یک نویسنده مبتدی که سودای پول در آوردن دارد جا زدم و از شادی درباره روش‌های ورود به این کار و درآمد آن پرسیدم. وی در این باره گفت: برای شروع، هر روز دو قسمت بنویس و از هرکسی ۲۰۰ هزار تومان بابت حق عضویت صفحه و دسترسی کامل به رمان دریافت کن. اگر موضوعت جذاب باشد و بتوانی درباره یک سری روابط بی پرده‌تر بنویسی، می‌توانی روزانه رمانت را به ۳۰ نفر بفروشی و در ماه حدود ۱۸۰ میلیون تومان درآمد داشته باشی.

وقتی از شادی درباره حق عضویت و استقبال مخاطب از رمان پرسیدم، پاسخ داد: اگر آب و تاب داستانت زیاد باشد و صحنه‌های احساسی بیشتری داشته باشد، مطمئناً بیشتر از روزی ۳۰ نفر هم رمانت را می‌خرند. این رمان‌ها خوراک دختران نوجوان و زنان چهل، پنجاه ساله است.

برای اینکه از گفته شادی مطمئن شوم، به یکی از صفحات مطرح و پردنبال کننده درخواست عضویت دادم و از گرداننده صفحه خواستم تا مبلغ عضویت در صفحه رمان‌هایش را اعلام کند. پیامی با این متن برایم ارسال شد که ابتدا باید حق عضویت ۴۰۰ هزار تومانی را به شماره کارتی که داده بود واریز می‌کردم و بعد عکس فیش واریزی را نشان می‌دادم و اسم رمانی که می‌خواستم را می‌گفتم تا با درخواست من برای دنبال کردن آن صفحه موافقت شود. در انتها هم نوشته شده بود چون ظرفیت عضوگیری برای صفحات محدود است، هرچه زودتر واریزی داشته باشم می‌توانم زودتر عضو شوم.

برای ادامه تحقیقاتم مبلغ را واریز کرده و در صفحه عضو شدم. با یک حساب سرانگشتی متوجه شدم گرداننده این صفحه تنها از صفحه یک رمان با ۲ هزار نفر دنبال کننده، چیزی حدود ۸۰۰ میلیون تومان تا به امروز کسب درآمد داشته و این تنها یکی از چندین صفحه اختصاصی بود که در هر کدام یک به اصطلاح رمان در جریان بود.

اشتیاقی که بی‌پاسخ مانده است

آنچه پیداست اینکه اشتیاق به خواندن و مطالعه به ویژه در میان نسل جوان و نوجوانان وجود دارد و از قضا برخلاف تمام تصورات، پول‌های خوبی هم برای آن خرج می‌شود اما آنچه جای سوال دارد اینکه متولیان حوزه کتاب و نویسندگان حوزه نوجوان در کدام بخش از این وادی جا مانده‌اند که جای خالی‌شان را به اصطلاح رمان‌هایی پر کرده که نه تنها ارزش ادبی که حتی ارزش اخلاقی هم آخرین چیزی است که نویسندگانش به آن فکر می‌کنند. آسیبی که شاید هنوز جلوه‌گر نشده اما درست بیخ گوشمان در حال رخ دادن است و اگر کاری برایش نشود، پیامدهای آنکه کمترینش تغییر ذائقه کتابخوانی نسل جدید است را نمی‌توان چاره اندیشی کرد.