«کتابحث»؛ طرحی که نهادهای مدنی را به‌هم گره زد/ مطالعه چگونه در دشتستان فراگیر شد؟

ایده‌پرداز و مجری «کتابحث» در گفت‌وگو با ایبنا:

«کتابحث»؛ طرحی که نهادهای مدنی را به‌هم گره زد/ مطالعه چگونه در دشتستان فراگیر شد؟

بوشهر- اسماعیل حسام‌مقدم، جامعه‌شناس و مجری طرح «کتابحث» در بوشهر تاکید کرد: این طرح بر مبنای تقویت اندیشه و بررسی کتاب‌های چالش‌برانگیز در حوزه علوم انسانی شکل گرفت و با کارکرد خود نهادهای مدنی را به‌هم گره زد.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهام بهروزی: «کتابحث» طرحی است که با هدف اندیشه‌ورزی و مفاهمه و درک شرایط اجتماعی و ترویج گفتمان مکتوب در جنوب کشور در سال ۱۳۸۵ طراحی و اجرایی شد. اسماعیل حسام‌مقدم به‌عنوان یکی از ایده‌پردازان و بانیان این طرح، کتابحث را تجربه‌ای موفق در حوزه اندیشگانی شهرستان دشتشتان در دوران پسااصلاحات می‌داند.

این طرح در طول دو سالی که در این شهرستان برگزار شد، توانست گروه‌های مختلف فکری و سیاسی را به سمت کتاب و تبیین و تفسیر اندیشه و تفکر رسوخ‌یافته در آن جذب کند. در واقع، کتابحث به ابزاری برای ترویج گفتمان مکتوب و دیالوگ‌پروری و اندیشه‌سازی در جامعه مذکور مبدل شد تا جایی که در نشست‌های این طرح، بسیاری از کتاب‌های مهمی که در حوزه جامعه‌شناسی، فلسفه، ادبیات و سیاست در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ منتشر شده بودند، مورد واکاوی قرار گرفتند.

حسام‌مقدم که مجری و خالق این طرح بود بعدها با الهام از آن، نشست‌های «عصرانه فرهنگی هامون» را پی‌ریزی کرد که در این نشست‌ها نیز نویسندگان و جامعه‌شناسان و فلسفه‌پژوهان جنوبی به تبادل نظر و گفت‌وگو درباره مسائل فرهنگی و اجتماعی کشور و به‌دنبال آن استان پرداختند و بدین‌شکل برای تقویت جامعه مدنی و تفکر انتقادی جنوب تلاش کردند.

حسام‌مقدم که از جامعه‌شناسان، نویسندگان و روزنامه‌نگاران جوان و صاحب‌اثر جنوبی است، «کتابحث» را پایه و انگیزه شکل‌گیری نشر «هامون نو» معرفی کرد؛ نشری که با همراهی مهدیه امیری‌دشتی (همسرش) فعال شده و در حوزه مطالعات زنان، جامعه‌شناسی، ادبیات، تاریخ، فلسفه، محیط زیست و کودکان آثار قابل‌درنگ و متعددی را تاکنون منتشر کرده است.

کتابحث را دستمایه یک گفت‌وگوی مفصل با اسماعیل حسام‌مقدم قرار دادیم که در حال حاضر دبیر انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات استان بوشهر و عضو پیوسته انجمن جامعه‌شناسی ایران است. عمده‌ترین هدف این گفت‌وگو هم این بود تا بیشتر از چند و چون طرح کتابحث و دامنه تاثیرگذاری آن در حوزه اندیشگانی و گفتمان‌سازی منطقه جنوب مطلع شویم؛ چراکه وضعیت موجود استان بوشهر بازتکرار چنین طرح‌های خلاقانه‌ای را می‌طلبد تا فرهنگ مکتوب و کتابخوانی در آن رونق بیشتری بگیرد و فضا برای گفت‌وگو در آن هموارتر شود.

نخست بگویید که ایده «کتابحث» چگونه شکل گرفت؟

درباره اینکه «کتابحث» در سال ۱۳۸۵ از کجا شکل گرفت، باید کمی عقب‌تر و به یک دهه قبل به سال‌های اوایل دهه ۱۳۷۰ شمسی برگردم. در آن دوران که به‌عنوان یکی از اعضای فعال «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برازجان» شناخته می‌شدم، در سنین ۱۰، ۱۲ سالگی با تاثیرپذیری از «حسن نوربخش»؛ هنرمند و کارشناس طرح «جوانه‌ها» در کانون، با دنیای ادبیات و تئاتر آشنا شدم و حجم گسترده‌ای از کتب کلاسیک در زمینه نمایشنامه‌های ویلیام شکسپیر، ساموئل بکت، برتولد برشت، اوژن یونسکو، آلبر کامو، هنریک ایبسن، هارولد پینتر، فریدریش دورنمات، اکبر رادی، بهرام بیضایی و… را مورد خوانش قرار دادم و از همان دوره با فرآیندهای اندیشیدن و نوشتن آشنا شدم.

سپس در سال ۱۳۷۹ به واسطه همان فعالیت‌های کانون پرورش فکری، با فعالیت و کنشگری مدنی در تشکل‌های غیردولتی (NGO) آشنا شدم که در یک انجمن نوظهور در زادگاهم، دشتستان، با عنوان «مجمع مشارکت جوانان» (نام قدیم) یا «کانون همیاران جوان» هم‌مسیر شدم. این تشکل غیردولتی به علایق من در زمینه نویسندگی و کتابخوانی که از دوران دبستان با من همراه شده بود، جهت داد؛ جهتی اجتماعی و فرهنگی که بتواند به خیر عمومی بیانجامد. بنابراین در همان تشکل شروع به برگزاری نشست‌هایی با موضوع کتابخوانی کردم که با استقبال بسیار زیاد جوانان که بیشتر از طیف اصلاحات بودند، مواجه شد.

ادامه این کنشگری فرهنگی در زمینه مطالعه و کتابخوانی، پس از ورود به دانشگاه نیز با من بود و همواره در نهاد دانشگاه بیشترین گرایش من به‌جای بحث‌های سیاسی به سمت کنشگری عمیق در زمینه اندیشه سیاسی بود و به همین دلیل در همان دوران همایش «جهانی شدن اندیشه‌ها» را که متناسب با ایده «گفت‌وگوی تمدن‌ها» بود، برگزار کردم که نشان از این می‌داد که ایده و عمل من حول محور کتاب و اندیشه می‌چرخد.

با این تجربه زیسته در طول یک دهه قبل تا سال ۱۳۸۵ همواره به سمت مطالعه و مجادله در زمینه اندیشه و جامعه سوق پیدا کردم تا اینکه پس از رخ دادن اتفاقاتی و دانش‌آموختگی از دانشگاه بر آن شدم تا به سمت گفت‌وگو و دیالوگ فرهنگی عمیق‌تر در سطح جامعه گام بردارم. این بار طرح «کتابحث» را با مشارکت یک نهاد مطبوعاتی با نام «اتحاد جنوب» با مسئولیت اکبر صابری آغاز کردم. ایده اولیه این طرح مشترکاً از آن خودم (اسماعیل حسام مقدم) و امیر مقصودی (دوستم) بود که مدیریت و دبیری نشست‌های هفتگی «کتابحث» را خودم برعهده داشتم و به مدت دو سال آن را در سال‌های ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۶ برگزار کردم.

این نشست به طور منظم روزهای دوشنبه هر هفته ساعت ۱۷ در دفتر هفته‌نامه «اتحاد جنوب» برگزار شد و بیش از چهل کتاب در این نشست‌ها مورد نقد و بررسی قرار گرفت. کتاب‌هایی در حوزه علوم انسانی که چالش ‎برانگیز بودند و نیاز به گفت‌وگو در باب آنها احساس می‌شد. موضوعات هفتگی را از یک ماه قبل هماهنگ می‌کردیم تا ارائه‌دهنده و حضار فرصت داشته باشند در طول آن یک ماه کتاب را بخوانند و سپس در نشست با آشنایی کامل حضور پیدا کنند.

کتابحث طرحی جالب بوده که کتاب را سوژه بحث کرده آن هم در منطقه‌ای که فرهنگ شفاهی وجه غالب مراودات و تعاملات اجتماعی و فرهنگی بوده، این ایده در ادامه چقدر خواهان پیدا کرد؟

ببینید ایده این نشست‌ها نشأت گرفته از یک ضرورت زمانی بود. زمینه و زمانه‌ای که حجم گسترده‌ای کتاب در طول یک دهه پیش از آن منتشر شده بود و بایستی به آن کتاب‌ها رجوع و درباره آن‌ها گفت‌وگو می‌شد، ما در این نشست‌ها درباره آن‌ها حرف می‌زدیم. به هرحال بخشی از جامعه ایرانی در میانه رخدادهای سیاسی به محاق و سکوت کشیده شده بودند و در آن زمان فقط کتاب‌هایی بود که قبل از این در یک دوره درخشان امکان چاپ پیدا کرده بودند و حالا باید خوانده یا بازخوانی می‌شد. ضرورت تاریخی صورت‌بندی این نشست‌ها، ما را بر آن داشت که به سمت ایده «کتابحث» پیش برویم. همین ضرورت زمینه و زمانه بود که مورد استقبال گروه‌های مختلف و متکثر دشتستانی قرار گرفت. در این دو سال بیش از شش تا هفت گروه خاص از کتابخوانان در این نشست‌ها شرکت می‌کردند و به همین دلیل صداهای متکثر و متنوعی از این نشست‌ها به گوش می‌رسید.

مخاطبان و جامعه هدف «کتابحث» صرفاً روشنفکران بودند؟

اینجا باید اشاره کنم که در طول یک دهه پیش از این‌که با شکوفایی مطبوعات، رسانه‌ها و حوزه فرهنگ و هنر و ادبیات همراه بود، گروه‌های متعددی با هویت‌های فکری و اندیشگی متفاوتی در سطح جامعه رشد کرده بودند و برای هر کدام از این گروه‌ها، به‌دلیل وجود آزادی نسبی، تولیدات فکری و تئوریک متنوعی شکل گرفته بود و جامعه با یک حجم بسیار بالا از تولیدات فکری، هنری، ادبی و فرهنگی مواجه شده بود. این آفرینش فرهنگی به سراسر کشور گسترش یافته بود و به همین دلیل مخاطبان گسترده‌ای برای کتاب و مجله در کشور به طور عام و در دشتستان به طور خاص که خودم در آن تجربه زیسته داشتم، برساخته شده بود.

اگر بخواهم فضای فرهنگی و ادبی آن دهه از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۶ را برایتان ترسیم کنم، به طور مثال به عنوان یک گزارش موثق که خودم در آن فضا درحال تنفس بودم، اشاره می‌کنم که در حدود ۶۰ نسخه مجله «بخارا» و «سمرقند» فقط در شهر برازجان فروش می‌رفت، به گونه‌ای که علی دهباشی به برازجان سفر کرد تا این اتفاق خاص را بررسی کند یا مجله‌ای با نام «مدرسه» که ارگان نواندیشان دینی بود و فقط شش شماره از آن منتشر شد، به تعداد ۶۰ تا ۷۰ شماره در شهرستان دشتستان فروش داشت یا مجلاتی مانند «شهروند امروز» یا روزنامه‌هایی مانند «شرق» که بیش از ۵۰ نسخه از آن‌ها در این شهر به فروش می‌رفت و گاه نایاب می‌شد.

در نظر بگیرید در این اتمسفر در حال تنفس بودیم و مکان‌هایی مانند «کتابسرای آفتاب» و کتابفروشی «سروش» پاتوق بودند که بسیار در شناخت مخاطبان کتاب و مجلات و کتابخوانان حرفه‌ای موثر بودند. از درون همین اتمسفر و شرایط سخت سیاسی و اجتماعی، همین جمع بیش از ۴۰ نفره گردهم آمدیم و ایده «کتابحث» را محقق ساختیم. افرادی روشنفکر که به دنبال توسعه اندیشه و اندیشه‌ورزی در جامعه پیرامونی خود بودند.

پس این طرح بستری برای تعامل بیشتر میان سیستم‌های اجتماعی و نهادهای فرهنگی و مدنی شد؛ درست است؟

بله، ایده «کتابحث» توانست در زمان کنشگری خود در طول دو سال، افراد کتابخوان را از سراسر شهرستان دشتستان گردهم آورد و به دلیل اجرای منظم و مستمر به‌طور خاص شیوه و اسلوب گفت‌وگو کردن را تمرین و فراگیر کرد؛ چیزی که جوامعی مانند ایران به آن نیاز اساسی دارند. در این میان، من به عنوان طراح این ایده برای تحقق این مهم، از نظریات جامعه‌شناسان فیلسوفی مانند یورگن هابرماس گرته‌برداری کرده بودم؛ چون یک جامعه مدنی موثر باید توانایی خلق و آفرینش عقلانیت مفاهمه‌ای و دیالوگ‌محور را داشته باشد و برهمین اساس به سمت کنش گفت‌وگومحور و تعامل‌گرایانه پیش رفتم.

از سمت دیگر برای پویایی و اثرگذاری بیشتر جامعه مدنی باید بین نهادها و گروه‌های متنوع و متعدد جامعه یک هم‌نشینی و پیوند گفتمانی شکل می‌گرفت، از همین رو، در ایده «کتابحث» تلاش کردم که یک گفت‌وگوی مداوم و پایدار بین نهادهایی مانند «کانون همیاران جوان» به‌عنوان یک سمن و هفته‌نامه «اتحادجنوب» به‌عنوان یک رسانه و «کتابفروشی سروش» به‌عنوان یک صنف ایجاد کنم که از درون این تعامل شبکه‌ای توانستیم شبکه‌ای از افراد علاقه‌مند و کتابخوان را حول محور «کتابحث» گرد آوریم.

با این اوصاف، این طرح به خودی خود در کنار اندیشه‌سازی و تقویت تفکر انتقادی و جامعه مدنی، به رشد و توسعه فرهنگ کتاب و کتابخوانی در آن برهه زمانی در دشتستان کمک کرد!

بله؛ به طور خاص اگر بخواهم از تاثیرگذاری برگزاری این نشست‌ها در اتمسفر فرهنگی دشتستان بگویم، باید به فروش گسترده کتب مورد مطالعه در نشست‌های «کتابحث» اشاره کنم که افزون بر آن، به فروش کتاب‌ها و مجلاتی که در رابطه با آن کتاب‌ها منتشر شده بودند، دامن زد. به هرحال، در طول بیش از یک سال، ۴۰ تا ۷۰ نفر به صورت متناوب در حال مطالعه برخی کتب خاص بودند و همین می‌توانست به یک جریان محسوس اجتماعی و فرهنگی در یک کالبد زنده اجتماعی مانند شهرستان دشتستان منجر شود.

به همین دلیل «کتابحث» از یک ایده محض فراتر رفت و به تغییر مداوم و آرام در سبک زندگی افراد یاری رساند و امر مطالعه و کالای فرهنگی مانند کتاب و مجله را به یک موضوع حیاتی و مهم در زندگی روزمره این گروه از افراد تبدیل کرد. یک همنفسی عمیق و گسترده با واژگان، کتاب و کتابخوانی در طول این مدت شکل گرفت و به گمان خودم، ایده کتابحث به مثابه «تئاتر کتابحث» یا «آیین کتابحث» درآمد.

«تئاتر کتابحث» یا «آیین کتابحث»؟! در این زمینه بحث را بیشتر باز کنید؟

ببینید یکی از دلایلی که باور دارم که ایده «کتابحث» به مثابه یک آیین یا یک تئاتر درآمد، نظم و استمرار و پویایی این نشست‌ها بود. نشست‌های «کتابحث» به طور منظم هر دوشنبه و در ساعت ۱۷ شروع می‌شد و تا ساعت ۲۱ ادامه می‌یافت و شکل برگزاری آن از یک الگوی واحد پیروی می‌کرد؛ مقدمه از طرف من به عنوان تسهیلگر «کتابحث»، پس از آن اجرای پنل اول از سوی ارائه دهنده اصلی و معرفی و بررسی کتاب، سپس اجرای گروهی پنل دوم با مشارکت همه حضار که به گفت‌وگو و تعامل با همدیگر با محوریت آن کتاب می‌پرداختند و در نهایت هم ارائه‌دهنده اصلی به جمع‌بندی می‌پرداخت.

این شیوه و اسلوب در برگزاری نشست‌های «کتابحث» مبدل به «آیین و تئاتر کتابحث» شد که چند سال بعد در دهه ۱۳۹۰ با الهام از این طرح، نشست‌هایی با عنوان «عصرانه فرهنگی هامون» به مدت سه سال برگزار کردیم. از این‌رو، این تجربه موفق در تبدیل یک ایده به یک آیین در حوزه کتابخوانی و گفت‎‌وگوسازی در عرصه عمومی دشتستان و استان بوشهر موثر ظاهر شد.

از سوی دیگر ایده «کتابحث» نشان داد که یک ایده که حول محور کتاب بچرخد تا چه اندازه می‌تواند با ارتقای سرمایه فرهنگی یک جامعه یاری رساند و افزایش سرمایه نمادین بر اساس فرهنگ و ادبیات را از یک بحث نظری و انتزاعی به شکل و صورتی انضمامی و عملیاتی درآورد. ایده «کتابحث» همچنان می‌تواند زایا و اثربخش باشد آنچنان که از سال ۱۴۰۰ تاکنون، گروهی دیگر از شهروندان فرهیخته در دشتستان با مدیریت مجید و محسن عوض‌فرد اقدام به برگزاری نشست‌هایی با عنوان «کتابحث» کرده‌اند و دقیقاً همان ایده با همان نام، در دو دهه بعد از خودش توانسته تکثیر و بازتجربه شود.

اتفاق خوبی است که این ایده توانسته احیا شود؛ اما اینجا این سوال ذهنمان را درگیر می‌کند که چطور شد ایده کتابحث با وجود اینکه در میانه دهه ۸۰ مخاطبان پروپاقرصی پیدا کرد، متوقف شد؟

همان‌طور که اشاره کردم برگزاری نشست‌های «کتابحث» در طول حدود دو سال (از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۶) با حمایت نهادهای مدنی (یک NGO و یک رسانه و یک صنف کتابفروشی) و با حضور دغدغه‌مندانه بیش از ۵۰ نفر از شهروندان کتابخوان یک شهرستان محقق شد که نشان از اهمیت و ضرورت برگزاری چنین نشست‌هایی در آن زمان داشت؛ اهمیت و ضرورتی که از درون ایده «کتابحث» جوشیده بود و دقیقاً همان هم باعث تداوم و استمرار آن در بیش از ۴۰ هفته شد؛ اما نشست‌های «کتابحث» در ادامه بنا به دلایل اجتماعی و فردی متوقف شد ولی چون انرژی آن درون‌زا بود، ایده «کتابحث» در دهه ۱۳۹۰ خود را در سلسله نشست‌های «عصرانه فرهنگی هامون» و در دهه ۱۴۰۰ خود را در بازگشت ایده «کتابحث» بازتولید و بازآفرینی کرد.

اشاره کردید که در این نشست‌ها کتاب‌های خاصی مورد توجه و بررسی و نقد قرار می‌گرفتند، به برخی از این آثار اشاره می‌کنید؟

در این نشست‌ها، کتاب‌هایی مانند جامعه‌شناسی نخبه‌کشی اثر علی رضاقلی، چنین گفت ابن عربی اثر نصر ابوحامد زید، منشا عالم و حیات و انسان و زبان اثر هوبرت ریوز، در جست‌وجوی امر قدسی (گفت‌وگوی رامین جهانبگلو با سیدحسین نصر)، زبان و تفکر اثر محمدرضا باطنی، مشروطه ایرانی اثر ماشااله آجودانی، گذرگاه‌های تاریخ اثر م‌دیاکونف، آشنایی با اقتصاد ایران اثر ابراهیم رزاقی، سیاست خارجی ایران اثر محمد ازغندی، افسون زدگی جدید و هویت چهل تکه و تفکر سیار اثر داریوش شایگان، انسان در جست‌وجوی معنی اثر ویکتور فرانکل، کتاب تردید اثر بابک احمدی، جهانی شدن و جنوب اثر مارتین خور، موضوع فلسفه و نقد ادبی، جوان و بحران هویت اثر محمدرضا شرفی، تحلیل جهان ادبی و زندگی هرمان هسه، موضوع حافظ شناسی، موضوع ادبیات رئالیسم جادویی آمریکای جنوبی، موضوع زندگی و آثار صادق هدایت، مشکله هویت ایرانیان امروز اثر فرهنگ رجایی، جامعه‌شناسی روشنفکری دینی در ایران اثر عباس کاظمی، بررسی روان‌شناختی خودکامگی اثر مانس اشپربر بخشی از این آثار بودند که مورد بحث و بررسی قرار می‌گرفتند.

همچنین آثاری چون جامعه‌شناسی سیاسی (نقش نیروهای اجتماعی در زندگی سیاسی) اثر حسین بشیریه، توسعه به مثابه آزادی اثر آمارتیاسن، اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی اثر محمدعلی همایون کاتوزیان، تاملی در مدرنیته ایرانی اثر علی میرسپاسی، دموکراسی گفت‌وگویی (امکانات دموکراتیک اندیشه‌های میخائیل باختین و یورگن هابرماس) اثر منصور انصاری، تراژدی قدرت در شاهنامه اثر مصطفی رحیمی، روشن‌نگری چیست؟ (نظریه‌ها و تعریف‌ها) اثر ارهارد بار، رازدانی و روشنفکری و دینداری اثر عبدالکریم سروش، اعلامیه جهانی حقوق بشر و تاریخچه آن اثر یونسکو، جامعه مدنی؛ آزادی و اقتصاد و سیاست اثر موسی غنی نژاد، بازاندیشی زبان فارسی اثر داریوش آشوری، راه سوم؛ بازسازی سوسیال دموکراسی اثر آنتونی گیدنز، موضوع زندگی و آثار احمد شاملو از دیگر کتاب‌هایی بودند که در کتابحث از نظر گذراندیم.