مترجم حامل معناست، نه خالق ایده نو

ترجمه و تفکر در گفت‌وگو با مهدی هاتف مترجم و پژوهشگر؛

مترجم حامل معناست، نه خالق ایده نو

مهدی هاتف معتقد است نقش اصلی مترجم، انتقال دقیق مفاهیم و معانیِ متون اصلی است؛ نه خلق ایده‌ای نو و مستقل. او تأکید می‌کند که مترجم با تسلط بر زبان و موضوع، معنای اثر را به مخاطب منتقل می‌کند و مسئولیت نوآوری محتوایی بر عهده خالق متن اصلی است.

سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: نقش ترجمه در ایران معاصر فراتر از انتقال لفظ به لفظ متون بوده و به بستری برای تبادل اندیشه‌ها و نظریات نو بدل شده است. بسیاری از دستاوردهای علوم انسانی و اجتماعی امروز ما مدیون زحمات مترجمانی است که آثار و نظریات برجسته جهانی را به زبان فارسی عرضه کردند. اما اکنون، پرسش‌های تازه‌ای مطرح است: آیا نقش مترجمان همچنان همان اهمیت پیشین را دارد یا با افزایش زبان‌آموزی و توسعه فناوری‌های نوین، جایگاه‌شان متزلزل شده است؟ برای پاسخی دقیق‌تر به این پرسش‌ها با مهدی هاتف، مترجم؛ پژوهشگر و استاد دانشگاه به گفت‌وگو نشستیم.

 

مترجم حامل معناست، نه خالق ایده نو

نخست بفرمایید اصولاً نگاه‌تان به ترجمه چیست و چه تعریفی از ترجمه دارید؟

ترجمه انتقال معانی است از یک زبان به زبان دیگر و مستلزم دانش، مهارت و خلاقیت است.

 

به نظر شما نقش و تأثیر مترجمان در ایران معاصر چیست؟

اگر مبدأ ترجمه متون مدرن را دوران ولایت‌عهدی عباس میرزا بدانیم، کارویژه اصلی ترجمه در ایران پر کردن شکاف عمیقی بود که میان دانش ایرانیان و دانش اروپاییان پدید آمده بود و خب به گمانم هنوز هم چنین است. به این ترتیب، ترجمه رکن اصلیِ آن چیزی است که بدان تجدد یا ترقی یا توسعه می‌گفته‌اند.

 

آیا می‌توان دوران کنونی را یک عصر ترجمه خواند؟

بله، به هر حال بخش عمده کتاب‌های حائز اهمیت در دویست سال گذشته ثمره ترجمه‌اند. البته کتب تألیفی هم کم نبوده‌اند، اما بخش بسیار کوچکی از آن‌ها اهمیت یافته‌اند. در دوران پس از انقلاب و متعاقب انقلاب فرهنگی، به‌ویژه در جبهه فرهنگی انقلاب، علاقه زیادی به تألیف متون دانشگاهی و غیرآن با رویکردی بومی به وجود آمد، که حاصل آن متأسفانه در اغلب موارد، تولید متون بنجل بوده است. با این حال، در میان اهل قلم و روشنفکران مستقل، به‌ویژه در حوزه ادبیات، کسانی بوده‌اند که آثاری ماندگار خلق کرده‌اند که با آثار برجسته جهانی برابری می‌کند. البته باید توجه داشت که بهترین دانشمندان معاصر ما اصولاً به زبان انگلیسی می‌نویسند، که زبان بین‌المللی علم در دوران معاصر است و درستش هم همین است، چرا که اگر کسی بخواهد در جریان دانش جهانی سهمی داشته باشد، ناگزیر است به انگلیسی بنویسد و در رقابت‌های جهانی شرکت کند، وگرنه قهرمان لیگ محلی شدن، دشوار نیست.

 

مترجم حامل معناست، نه خالق ایده نو

آیا با این دیدگاه موافقید که مترجمان تبدیل به متفکران و اندیشمندان شده‌اند یا دست‌کم نقش و جایگاه آن‌ها را گرفته‌اند؟

خیر، کاملاً مخالفم. مترجم فی‌نفسه صرفاً حامل معانی از یک زبان به زبان دیگر است. این کار نه مستلزم خلق ایده‌ای نو است و نه مشارکت در تولید دانش، که به‌خودی‌خود پدیده‌ای جهانی است. مترجم اصولاً باید سه شرط را احراز کند: نخست، مهارت کافی زبانی در زبان‌های مبدأ و مقصد؛ دوم، اشراف کافی به موضوع ترجمه و سوم، آشنایی با متون مشابه در زبان مقصد تا از ادبیات شکل‌گرفته حول آن موضوع مطلع باشد. با تحقق این سه شرط، مترجم به متفکر، یعنی کسی که اندیشه نو می‌آفریند و در جریان دانش نشانی به جا می‌گذارد، تبدیل نمی‌شود. البته ممکن است فردی همزمان هم مترجم باشد هم متفکر؛ اما این دو وجه، مستقل از یکدیگرند.

 

آیا فکر نمی‌کنید برخی در اهمیت و تأثیر مترجمان اغراق می‌کنند؟

همین‌طور فکر می‌کنم. مترجمان اصولاً در ایران آنجا که باید قدر نمی‌بینند و آنجا که نباید، قدر می‌بینند. مترجم در واقع بخشی از یک خط تولید است که محصول کارش را به ناشر می‌فروشد، اما بهایی که در ازایش دریافت می‌کند نه نسبتی با دانش و تخصص او دارد و نه با زمانی که صرف آن کرده است. در حال حاضر، دستمزدی که مترجم بابت کارش دریافت می‌کند شاید یک‌دهم آن چیزی باشد که به طور متوسط افراد بابت کارشان دریافت می‌کنند، آن هم افرادی که دانش و تخصصشان به‌مراتب کمتر از یک مترجم خوب است. به این معنا، مترجم هیچ قدر نمی‌بیند.

اما آنجایی که به ناحق قدر می‌بیند، در کسب اهمیت و اعتبار است. فرض کنید شما ده مقاله فلسفی را به زبان انگلیسی و در مجلات معتبر منتشر کرده‌اید و از آنها در سطح جهانی استقبال شده است. دوست شما هم ده کتاب فلسفی را از انگلیسی به فارسی ترجمه و در نشرهای معتبر منتشر کرده است و از آنها هم در سطح ملی استقبال شده است. قاطعانه می‌توان گفت اهمیت و اعتباری که دوست شما در ایران کسب می‌کند به مراتب بیشتر از اهمیت و اعتبار شما در ایران است، با اینکه کار شما از فیلتر داوری صاحب‌نظران تراز اول آن موضوع گذشته است و به این معنا مو لای درزش نمی‌رود، در حالی که کار دوستتان اصلاً مورد ارزیابی جدی قرار نگرفته و هیچ بعید نیست پر از غلط باشد، به این خاطر که فرایند ارزیابی در قریب به اتفاق ناشران علوم انسانی در ایران چیزی جز مقایسه چند جمله تصادفی از کل کتاب نیست.

این اعتباری که بعضاً نصیب مترجم می‌شود، حتی به لحاظ مادی به زیان او تمام می‌شود. در غالب موارد، برخورد ناشر با مترجم چنان است که گویی با انتشار ترجمه‌تان منّتی بر شما دارد؛ چه اینکه باعث «دیده شدن» شما و کارتان می‌شود و لذا حق‌الزحمه مترجم دیگر چیزی اضافی و قابل اغماض است.

مترجم حامل معناست، نه خالق ایده نو

جایگاه واقعی یا حقیقی و به‌جای مترجمان و ترجمه از نظر شما چیست؟

این مطلب باید جا بیفتد که آدم‌ها به صرف ترجمه در یک موضوع صاحب‌نظر نمی‌شوند. یک ترجمۀ خوب علامت اشراف و آشنایی خوب با موضوع است، و این چیزی به‌کل متفاوت است با صاحب‌نظر بودن یا متخصص بودن در آن موضوع. مترجم خوب البته کاری بسیار مهم می‌کند که در جای خود بی‌نظیر است، اما این جایگاه با جایگاه متخصص بودن تفاوت دارد. تخصص شما صرفاً با انتشار مقاله در مجلات معتبر یا انتشار کتاب در نشرهای دانشگاهی معتبر احراز می‌شود.

امروز کار ترجمه در بیشتر موضوعات به نوعی فداکاری یا عشقبازی می‌ماند: فدا کردن وقت و انرژی برای خلق اثر در ازای دستمزدی بسیار ناچیز. البته از این جهت مترجم منتی بر کسی ندارد، چه اینکه ترجمه را بابت عشقی که به آن دارد انتخاب کرده؛ اما در عین حال بدهکار کسی هم نیست. این را از آن جهت می‌گویم که به این پدیدۀ شایع اعتراض کنم که گاه افراد یک مترجم را بابت اشکالاتی در ترجمه، چنان ملامت می‌کنند که گویی حقی از آنها را خورده است. حال آنکه او از سر علاقه دست به ترجمۀ یک اثر زده و ممکن است این کار را خوب یا بد انجام داده باشد. اگر بد است، خوب رهایش کنید یا اگر می‌خواهید، سایرین را نیز آگاه کنید تا نقدش کنند؛ اگر هم خوب است، لذتش را ببرید. اما در هیچیک از این حالات، مترجم بدهکار شما نیست.

با این توصیفات، کار یک مترجم خوب شایسته ستایش است و کار یک مترجم بد، شایسته نقد یا نادیده گرفتن. البته از آنجایی که ناشرهای دانشگاهی ما در زمره بی‌کیفیت‌ترین ناشران فارسی‌اند و ناشر تخصصی در علوم انسانی هم نداریم که فرایند ارزیابی سخت‌گیرانه‌ای داشته باشد، تمیز ترجمه خوب از بد چندان آسان نیست و معمولاً هر که پرکارتر باشد، پرآوازه‌تر است.

 

برخی معتقدند که به علت تحولاتی که رخ داده، عصر ترجمه به سر آمده است. آیا با این دیدگاه موافق هستید؟

کمابیش موافقم. ترجمه هوش مصنوعی امروز از یک ترجمه متوسط بهتر است. این یعنی بسیاری از مترجمان را می‌توان با هوش مصنوعی جایگزین کرد. اما این به معنای پایان ترجمه نیست؛ شاید بهتر است بگوییم حالا استاندارد ترجمه بالاتر می‌رود. همان‌طور که با پیدایش جاروبرقی و ماشین‌لباسشویی، استاندارد نظافت بالاتر رفت.

 

تأثیر پیشرفت‎های هوش مصنوعی در ترجمه چیست؟ آیا فکر نمی‌کنید که مترجمان در حال حذف شدن هستند؟

به نظرم مترجمان در حال تبدیل شدن به چیز دیگری هستند. حالا بخشی از مهارت‌های یک مترجم خوب، مهارت به‌کارگیری هوش مصنوعی است، هم برای صرفه‌جویی در زمان و هم برای ارتقای کیفیت. مترجم حالا دستیار همه‌چیزدانی در اختیار دارد که بسیاری از گره‌ها را برایش باز می‌کند و در عین حال، عذر مترجم را برای هرگونه خطایی از او سلب می‌کند.

 

آینده وضعیت ترجمه و مترجمان در ایران را چطور پیش‌بینی می‌کنید؟

روند تحولات چنان سریع و انقلابی است که هیچ پیش‌بینی در خصوص آینده ندارم.

 

مترجم حامل معناست، نه خالق ایده نو

در پایان بفرمایید خود شما در حوزه ترجمه چگونه عمل می‌کنید؟ بر چه مبنایی آثاری را برای ترجمه انتخاب می‌کنید و چه رسالت و وظیفه‌ای برای خودتان به عنوان مترجم قائل هستید؟

من ترجمه را فقط و فقط بر حسب علاقه و دغدغه شخصی‌ام انتخاب می‌کنم و البته حواسم هست که صلاحیت کافی را برای ترجمه در آن موضوع داشته باشم. معمولاً کار ترجمه را که به پایان رساندم و کیفیت متن به نقطه رضایت‌بخش رسید، گفت‌وگو با ناشران را آغاز می‌کنم. در مواردی حتی امکان انتشار قانونی آن را هم مدنظر قرار نداده‌ام و در نهایت کتاب را به صورت آنلاین و رایگان روی اینترنت قرار داده‌ام. به نظرم ترجمه هیچ کتابی برای هیچکس وظیفه نیست، اما اگر یک مترجم کتابی را دست گرفت وظیفه دارد آن را در بهترین شکل ترجمه کند؛ این تعهدی است به مؤلف، به مخاطب و از همه مهم‌تر به دانش.

​​​​​​​