نویسنده کتاب «درآمدی بر هوش مصنوعی و سینما» گفت: من در کتاب، قسمتی را به این موضوع که چگونه میتوانیم از هوش مصنوعی در هر علمی استفاده کنیم اختصاص دادهام. در کشور ما، علومی مانند آموزش، کشاورزی و سینما برای استفاده از هوش مصنوعی از کل دنیا عقب است. البته کشور ما در زمینه استفاده از هوش مصنوعی در شاخه پزشکی پیشرفتهای چشمگیری داشتهاست.
فاطمه ارجمندفر در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) درباره استفاده از هوش مصنوعی برای تولید «درآمدی بر هوش مصنوعی و سینما»، توضیح داد: من از هوش مصنوعی برای نوشتن، عکسهای مورد نیاز و کارهای دیگر، بسیار زیاد استفاده میکنم. درواقع پله اول استفاده از هوش مصنوعی سرچ در گوگل است. هوش مصنوعی طبق اطلاعات داده شده، تدوینی از اطلاعاتی که دارد را در اختیار ما قرار میدهد. در واقع هوش مصنوعی سعی دارد، هرکاری که از هوش انسان برمیآید را انجام بدهد. هوش مصنوعی اطلاعات را تبیین میکند. هوش مصنوعی حتی یک نظر یا پیشنهاد هم نمیدهد. مثلاً اگر بگوید از ایدهای که دادی خوشم نیامده؛ دهها ایده دیگر در موضوع موردنظر به تو ارائه میدهد.
وی درباره پیشرفت انسان در زمینه استفاده از هوش مصنوعی، توضیح داد: من در کتاب، قسمتی را به این موضوع و اینکه چطور میتوانیم از هوش مصنوعی در هر علمی استفاده کنیم اختصاص دادهام. در کشور ما، علومی مانند آموزش، کشاورزی و سینما برای استفاده از هوش مصنوعی از کل دنیا عقب است. البته کشور ما در زمینه استفاده از هوش مصنوعی در شاخه پزشکی پیشرفتهای چشمگیری داشتهاست.
نویسنده کتاب «درآمدی بر هوش مصنوعی و سینما» درباره مراحل مختلف هوش مصنوعی، توضیح داد: مرحله بسیار پایین استفاده از هوش مصنوعی برای گرفتن اطلاعات است. مثلاً در مورد آب و هوا، در مراحل بالاتر فرآیندهایی را دارد که متعلق به هوش انسانی است. یعنی در مورد یک موضوع شاخهبندی میکند، شاخهها را مرتبط کرده و نتیجهگیری میکند. هوش مصنوعی یک نوع درک است. مثلاً وقتی شما درمورد یک موضوع در رشته سینما از هوش مصنوعی کمک میخواهید، پاسخ به گونهای خواهد بود که شما متوجه میشوید؛ باید برای رسیدن به هدفتان در آن موضوع از کجا شروع کنید و به کجا ختم کنید.
وی گفت: هوش مصنوعی نیز مانند دیگر ابزارهایی که در دسترس انسان قرار دارد اگر از آن به درستی استفاده کنیم، مفید است اما اگر از آن استفاده نادرستی انجام دهیم، میتواند خطرناک باشد. برای خود من که هوش مصنوعی بسیار مفید بوده و به من در پژوهشهای هنری کمک کردهاست. تنها موردی که میتوانم در مورد معایب هوش مصنوعی بگویم این است که وقتی هوش مصنوعی به شما ایده یا طرحی میدهد دیگر نمیشود سره را از ناسره تشخیص داد. یعنی نمیدانید این ایده یا این محصول هنری حاصل کار و فکر انسان یا هوش مصنوعی است.
ارجمندفر مطرح کرد: کتاب «درآمدی بر هوش مصنوعی و سینما» برای اولین بار به در نمایشگاه کتاب تهران ۱۴۰۳ عرضه شد. تمام نسخههای محدود این کتاب که برای نمایشگاه کتاب تهران آماده شدهبود و درهمان نمایشگاه بهفروش رسید. انتشارات بنیاد سینمایی فارابی قصد دارد کتاب را در شمارگان بالاتری به بازار نشر عرضه کند.
همزمان با روز جهانی ترجمه، نهم مهرماه،آبتین گلکار مترجم و پژوهشگر ایرانی نوشت:ترجمه در هر شکلی، از ترجمه شفاهی و فنی و بازرگانی گرفته تا ترجمه کتبی و ادبی و فلسفی، موجب معرفی اندیشه نو میشود و اندیشۀ نو موجب حرکت اندیشه ما.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، آبتین گلکار مترجم آثاری از نیکلای گوگول، نیکلای اردمان، آلکساندر هرتسن و آنا آخماتووا و پژوهشگر زبان و ادبیات روسی است. وی همزمان با روز جهانی ترجمه طی مقاله منتشر شده در سایت فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی نوشت: «نگاه به ترجمه و مترجم در کشور ما مانند بسیاری از کشورهای دیگر یکسان نبوده و نیست. در کنار انبوه جملههای پرطمطراق و قضاوتهای دلگرمکننده درباره جایگاه مترجمان در اجتماع و تشبیههایی از قبیل پل میان تمدنها و سفیران فرهنگی، هرگاه نظرهایی نیز ابراز میشود درباره آنکه رونق گرفتن ترجمه در حیات فرهنگی جامعه ممکن است به ضرر تولید اندیشه بومی تمام شود، دانش و هنر بومی را از سکه بیندازد، ازخودبیگانگی فرهنگی را دوچندان کند و موجب ضعف هویت ملی شود. این نظرها که گاه از سر خیرخواهی کامل نیز بیان میشود چندان درست و موجه به نظر نمیرسد. در اغلب دورههای شکوفایی فرهنگی در تاریخ ایران، و حتی سرزمینهای دیگر، ترجمه نیز رونق داشته و در این شکوفایی نقش چشمگیری را بازی کرده است.
ادب و اندیشه فارسی، از زمانهای باستانی هم که کوهها و دریاها فلات ایران را در محاصره خود گرفته بودند، با سرزمینهای دیگر ارتباط و دادوستد فکری و فرهنگی داشت، اثر میگذاشت و اثر میپذیرفت و هویت خود را نیز حفظ میکرد؛ اکنون که برقراری روابط تا این اندازه ساده شده، سادهاندیشانه به نظر میرسد که بخواهیم اصالت و هویتمان را با بسته نگه داشتن جامعه و تمدنمان حفظ کنیم و بپنداریم که با کم کردن ارتباطمان با جهان به استقلال فکری و فرهنگی کشورمان کمک میکنیم. ترجمه در هر شکلی، از ترجمه شفاهی و فنی و بازرگانی گرفته تا ترجمه کتبی و ادبی و فلسفی، موجب معرفی اندیشه نو میشود و اندیشۀ نو موجب حرکت اندیشه ما.
برای آنکه اندیشۀ نو به ما زیان نرساند و کورکورانه اسیرش نشویم، به چیزی دیگر، غیر از حذف اندیشه نو، نیاز داریم: به استقلال اندیشه خودی. استقلال اندیشه خودی نیز در خلاء و با حذف همه اندیشههای دیگر به دست نمیآید و، برعکس، بسیار ضعیفتر میشود. بیمارستان جندیشاپور را بدون پزشکان رومی و هندی، ابن سینا و فارابی را بدون ارسطو، شعر کهن فارسی را بدون شعر عربی و شعر نو فارسی را بدون شعر غربی میتوان تصور کرد؟ اینها پیشپاافتادهترین نمونههای تأثیرپذیری ماست؛ چرا هیچکدام از این دستاوردهای تمدنیمان را جلوه تقلید و ازخودبیگانگی نمیدانیم؟
گاه رونق ادبیات ترجمهای را موجب راندن ادبیات ملی به حاشیه میدانند. استدلال میکنند که کتابهای نویسندگان ما توان رقابت با آثار ترجمهشده را، که معمولاً گل سرسبد ادبیات کشوری دیگر هستند و دستچین شدهاند، ندارند و در کنار آنها نمیتوانند نظر مساعد خوانندگان را جلب کنند. این استدلال نیز درست به نظر نمیرسد. ادبیات ملی و بیگانه رقیب یکدیگر نیستند؛ مکمل هم و حتی یاریگر هم هستند. همین استدلال را درباره ادبیات قدیم و جدید نیز میتوان آورد. احتمالاً تا قرنها بعد نیز آثار فردوسی و حافظ نسبت به کتابهای نویسندگان معاصر با اقبال بیشتری روبهرو خواهند شد؛ آیا آنها را هم برای حمایت از نویسندگان معاصر کنار بگذاریم؟ آنها هم رقیب آثار امروزی نیستند. رونق ادبیات کهن و ادبیات بیگانه موجب رونق ادبیات معاصر و ملی نیز خواهد شد. حتی اگر رقیب نیز بودند، حذف رقیب راهحل صحیحی برای میدانداری نیست. بالا بردن سطح ادبیات ملی و مطرح کردن آن در جهان چارههای دیگری دارد که اتفاقاً یکی از آنها باید افزایش ارتباطهای بینالمللی باشد که امروزه، از جمله به سبب نپیوستن ایران به پیمانهای جهانی حفظ حقوق مؤلفان، بسیار تضعیف شده است.
مترجمان ما در غنا بخشیدن به زبان و ادبیات فارسی و ارتقای آن نیز بسیار کوشیدهاند و سهمشان در این راه شاید از نویسندگان کمتر نباشد. کاری که مترجمانی چون ابوالحسن نجفی، محمد قاضی، ابراهیم یونسی، نجف دریابندری و دهها مترجم دیگر چون اینان برای زبان فارسی کردهاند جایگزین ندارد. اینان، از یکسو، با بینش درست و انتخابهای هوشمندانه اندیشههای نو به جامعۀ کتابخوان ایران ارزانی داشتند و آن را با نگرشهای تازه و متفاوت آشنا کردند و از سوی دیگر، با تسلط کمنظیرشان بر زبان فارسی و غوطهای که در زبان و ادب کشورهای دیگر خورده بودند شیوههایی نو، چه در انتخاب یا ساخت واژهها و تعبیرها، چه در تحول ساختارهای صرفی و نحوی و چه در طرز بیان، ارائه کردند که بهرغم وارداتی بودن، بر قامت زبان فارسی خوش مینشست و ناساز نبود و از همین رو بهسرعت هم پذیرفته میشد و زبان را شکوفاتر میکرد.
در روزگار ما، موازنه تسلط بر زبان مبدأ و مقصد در میان مترجمان، نسبت به نسلهای پیشین، تا اندازهای دگرگون شده است. در دهههای گذشته، مترجمان برای درک دشواریهای زبان مبدأ منبع و یاوری جز سه چهار فرهنگ لغت و دانشنامه نداشتند و گاه باید ساعتها و روزها جستوجو میکردند تا نکتهای را دریابند که امروزه، به کمک اینترنت، در چند ثانیه یافت میشود. جستوجوها نیز بسیاری از اوقات به نتیجه نمیرسید و مترجمان ناگزیر بودند خودشان اجتهاد کنند و معنایی را که با توجه به بافتار متن احتمال میدادند درستتر است در ترجمهشان بنشانند. اجتهادشان نیز، با درک و شهودی که از زیاد خواندن و انس با ادبیات به دست آورده بودند، اغلب صحیح بود. تسلطشان بر زبان فارسی و پختگی قلم و ذوقشان نیز آن خطاهای جزئی را میپوشاند. همین است که متنهای مترجمان بزرگ نسلهای پیشین را، حتی اگر از لحاظ تطابق با متن اصلی کاملاً دقیق و بیخطا هم نباشند، میتوان جزئی از گنجینۀ ادب فارسی به شمار آورد و مایۀ رشد و بالندگی این زبان شمرد.»
امروزه، به لطف فناوریهای نو، گاه مترجمانی با دانش متوسط از زبان مبدأ هم میتوانند دشواریهای متن اصلی را از برترین زباندانان دیروز ما بهتر حل کنند، ولی کمبود مطالعه نسبت به نسلهای پیشین موجب میشود در برگردان فارسی همان معنایی که بهدرستی درکش کردهاند ناکام بمانند، جملهها سختخوان شوند، ساختارهای وارداتی در لابهلای واژهها حل نشوند و به چشم بیایند، و متن، به اصطلاح، بوی ترجمه بگیرد. چنین ترجمههایی گاه حتی از آفتهایی که در آغاز نوشته از آنها یاد شد نیز برکنار نخواهند بود. همین نکته دربارۀ انتخاب اثر برای ترجمه نیز صادق است. مترجمان بسیاری از نسلهای پیشین هستند که فقط اعتبار نامشان به خواننده اطمینان میداد کتابی که او ترجمه کرده باشد حتماً ارزشمند و خواندنی است. امروزه، باز به همان دلیل کمتر شدن مطالعه مترجمان و بهرغم افزایش چشمگیر شمار عنوانهای ترجمهشده از ادبیات کشورهای مختلف، پیوستگی چندانی در انتخابهای مترجمان دیده نمیشود و کارنامه اغلبمان، به قول فضلا، پر از غث و سمین است. باید بیشتر مطالعه کرد، باید بیشتر ارتباط برقرار کرد و باید بیشتر زحمت کشید تا اثرگذاری ترجمهها بر اندیشه ملی نتایج روشنتر و سودمندتری به بار آورد.»