گفتوگوی ایبنا با سریا داودی حموله؛ ادبیات در فضای مجازی، بیدر و پیکر شده است
سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – نرگس دوست: سریا داودی حموله شاعر، منتقد ادبی و پژوهشگر فرهنگ مردم، زادهی ۵ فروردین ۱۳۵۴ در مسجد سلیمان در جنوب غربی خوزستان است. او فعالیت ادبی و فرهنگی را بهصورت جدی از دههی هفتاد در روزنامهها و نشریات ادبی آغاز کرد.
داودی حموله در سه حوزهی تخصصی شعر، نقد ادبی و پژوهشهای مردمشناسی فعالیت مستمر دارد، که حاصلش بیش از بیست مجموعه شعر سپید، هشت جلد آنتولوژی شعر شاعران معاصر و سهگانه دانشنامه، ادبیات و موسیقی بختیاری است. پژوهشهای مردمشناسی او مراجعی گرانسنگ برای میراث فرهنگی هستند. داودی حموله همچنین از طریق همکاری با روزنامهها و نشریات تاثیر بهسزایی در معرفی شاعران و نویسندگان معاصر داشته است. او تاکنون داور چندین جشنواره ادبی بوده است.
از آثار سریا داودی حموله در حوزه شعر میتوان به مجموعه شعرهای «اوفلیا تو نیستی با گیسوانم حرف میزنم»، «آسمان حرفی از گیسوان لیلی بود»، «از عصای شکستهی نیچه تا عصر مچالهی لورکا»، «نان و نمک میان گیسوان تهمینه»، «ازهای است» و کتابهای «شاعران فرامن: برگزیده شعر پیشرو زنان معاصر»، «آنتولوژی شعر شاعران معاصر»، «کبودی همه سپیدیها: آنتولوژی شعر خوزستان» و «کلمات بیش از آدمی رنج میبرند: آنتولوژی شعر شاعران معاصر» اشاره کرد.
با سریا داودی حموله گفتوگویی کردهایم که میخوانید:
شما علاوه بر سرودن شعر و کارهای پژوهشی، کار مطبوعاتی و نوشتن درباره شعر معاصر در مطبوعات را نیز در کارنامه کاری خود دارید. فضای ژورنالیسم ادبی چه اندازه توانسته بر شعر معاصر ایرانی تاثیرگذار باشد؟
فضای ژورنالیسم ادبی در گذشته منشاء بسیاری از تحولات اجتماعی و فرهنگی بود. هر روزنامهای ستون ادبی داشت که در اشاعهی زبان و ادبیات تاثیرگذار بود و به معرفی شاعران، نویسندگان و هنرمندان میپرداخت. روزنامههای ادبی دههی چهل و پنجاه و حتی هفتاد هنوز هم مرجع معتبری برای معرفی شاعران در حیطهی فرم و ساختارهای ادبی هستند. در آن دوره این وضعیت با توجه به جو جامعه و آزادیهای نسبی مطبوعات راهگشا بود و ماندگارترین گونههای ادبی در این دههها تثبیت شد. چندین ماهنامه و فصلنامه ادبی منتشر میشد و شاعران در حیطه زبان و تکنیک و فرم پیشنهادهای تازه ارائه میدادند. امروزه اما نقش مطبوعات در معرفی شعر معاصر، خیلی کمرنگ شده و ادبیات فاخر و ماندگار را نباید در روزنامهها جستجو کرد چون نقد رسانهای و روزنامهای در پایینترین سطح ادبی قرار دارد و فقط گاهی یک معرفی سطح پایین از آثار ادبی ارائه میشود. متنهایی هم که روزنامهها به عنوان شعر منتشر میکنند سطحی و خالی از هر نوع تازگی در فرم و محتوا است و تاثیرشان بر روند شعر معاصر کاملاً خنثی و بازدارنده است. هیچگونه نوآوری و ابداعی در نوشتهها نیست و تهی از اندیشه و جهانبینی هستند. در چنین وضعیتی شاعر هر سفارشی را میپذیرد و در مطبوعات جهتدار، شاعر از شعر بازمیماند.
آیا رسانه های تصویری و شنیداری می توانند بازخورد قابل توجه و نقش بهسزایی در معرفی شاعران معاصر داشته باشند و این رسانهها آیا تاثیری در انتشار کارهای شما داشته اند؟
اگرچه رسانههای تصویری و شنیداری بیتاثیر نیستند، اما در بیشتر موارد تبلیغ برای رسانه است تا تبلیغ برای شعر. رسانهها البته این قدرت را دارند که روش زندگی را عوض کنند، نگاه مخاطبان را به پیرامون تغییر دهند و حتی سطح توقعات را از زندگی بالا ببرند، دیدگاههای ادبی را در گسترهی بالاتری قرار دهند و به خلاقیتهای ادبی توجه کنند. اگر این اتفاقها افتاد، آن موقع میتوان به آینده رسانهها امیدوار بود. با این حال ارزیابی خوبی از دنیای رسانهای ندارم. گویا با این همه رسانه تصویری و شنیداری، خلاقیت ادبی و فرهنگی در جامعه خوابیده است.
آیا فضای مجازی و شبکه های اجتماعی زیانی برای ادبیات معاصر داشته است. تجربه خود شما در این مورد چگونه بوده است؟
فضای مجازی خلاقیت ادبی را از بین میبرد، به پیکره ادبیات ضربه میزند و فرم و ساختار را از مسیرش منحرف میکند. فضای مجازی مفری برای عرض اندام افراد متوسط است، در حالی که میتواند بهترین دستاویز برای تبادل افکار و عقاید باشد. در ایران اما فضای مجازی یک روند بیاهمیت را طی میکند و به بیهودگی و سرگردانی سرعت بخشیده است؛ ادبیات در فضای مجازی بیدر و پیکر شده است و در این بلبشو شعر تبدیل به همه چیز شده است جز شعر. بیشتر آثار نوعی رونویسی از همدیگر است، بدون هیچگونه خلاقیت و نوآوری. عوامل بسیاری سبب شده که تبادل فرهنگی اتفاق نیفتد. با این روند بیهودگی، از ادبیات فاخر رمقی نمانده است.
در این نابسامانی، سادهاندیشی آفت ادبیات و فرهنگ شده است. البته یک نکته را اضافه کنم: بسیاری از شاعران بهخاطر ممیزی تن به انتشار در دنیای مجازی میدهند اما این کار بسیار آسیبزا است، زیرا خلاقیت و نوآوری را از بین میبرد. اگر دنیای مجازی سامان اجتماعی داشت قشر کتابخوان افزایش پیدا میکرد و تعداد کتابفروشیها روز به روز کمتر نمیشد. همین بلا سر ناشرانی که کار جدی میکردند هم آمده است. همه بدون پشتوانه شدهاند. کتابفروشیها خواننده ندارند و ناشران تقاضای کتاب خوب ندارند و این چرخهی معیوب همچنان ادامه دارد.
متاسفانه ادبیات در فضای مجازی دچار نوعی از آنارشیسم شده است. آثار سرشار از سطحینگری عامیانه است و وجوه شاعرانهگی ندارد. برخی هر نوشتهای را شعر تلقی میکنند، هرچه را مینویسند اسم شعر رویش میگذارند، و البته این تقصیر آحاد جامعه نیست که شاید با فرم و ساختار شعری امروز بیگانهاند. بیشترین تقصیر با کسانی است که بر این نوشتهها با عنوان شعر صحه میگذارند و امر بر عدهای هم مشتبه شده که شاعرند.
وضعیت شعر امروز ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟
شاعران خلاق در جهت فردیت گامهای بلندی برداشتهاند و ماندگار شدهاند. همچنان که ریشهی تغییرات شعر امروز در تحولی است که نیما یوشیج آغاز کرد، بعد از جریان شعر نو با پدیدآمدن گونههای نوظهور، ظرفیتهای بسیاری به زبان افزوده شد که این ساختارهای ادبی بیشترین پیشنهاد به شعر معاصر را داشتهاند.
شعر معاصر از هر حیث نیازمند تعریف جدیدی است. شاعر امروز از قدرت عرفان و فلسفه استفاده میکند، از قدرت سیاست و اجتماع بهره میگیرد، از قدرت سینما و نمایشنامه بهره میگیرد، از قدرت طبیعت و اکوسیستم بهره میگیرد… اما باید دید شاعر با این همه ابزار و بهرهگیری، در فرم و ساختار چه پیشنهادی به ادبیات دارد.
نام مجموعه شعرهای تان از منظر کوتاهی و بلندی سوالبرانگیز است. آیا ذهنیت خاصی را دنبال می کنید؟
عنوان مجموعه باید بازتاب مفاهیم و مضامین اشعار باشد و علاوه بر بدعت و نوآوری، جذاب و گوشنواز هم باشد و حس کنجکاوی را برانگیزد، حسهای متفاوتی در خواننده ایجاد کند و ذهن مخاطب حرفهای را جلب کند و به اندیشه وا دارد. همچنین موضوع اشعار تاثیر مستقیم بر عنوان کتاب دارد. عنوان طولانی بر نخستین برخورد مخاطب تاثیرگذار است و بهطور معمول چالشبرانگیز است.
در هر مجموعهای به علت پوستاندازیهای پی در پی، زیباییشناسی زبان تغییر میکند. هر نوع اندیشهای جهانبینی خاصی میطلبد.
کدام اثرتان بیشترین بازخورد را در جامعه ادبی داشته است؟
بهطور میانگین آثارم همیشه در تیررس منتقدان ادبی قرار دارند، اما مجموعه «نان و نمک میان گیسوان تهمینه» در نشر افراز بیشترین بازخوردها را داشته و چندین نقد و تحلیل در رسانهها از آن منتشر شده است.
اساس ماندگاری یک شاعر را در چه معیار یا مولفههایی میبینید؟
اساس ماندگاری هر شاعری در گرو کاربرد مولفهها است. اما باید دید هر شاعر چه قرائتی از زبان دارد، چه ظرافت یا ظرفیتهایی به زبان اضافه کرده است، چه تعریف زیباشناسانهای از شعر پیشرو و آوانگارد ارایه داده است، در فراز و فرودهای شعر معاصر کجای ذهن مخاطب حرفهای قرار دارد، معیار شاعرنگیاش چیست، آیا از نیما عبور کرده است، فرم و ساختار تازهای آورده است، اندیشه و جهانبینی خاصی را دنبال کرده است، آیا تاثیرگذاریاش در حدی بوده که رهروان و پیروانی داشته باشد، چه قرائتی از عشق و انسان، اشیا، جهان و وطن دارد، از فلسفه چه شناختی دارد، از هنر چه شناختی دارد، از تئوریها چه شناختی دارد، اصلاً کجای شعر معاصر ایستاده است؟
جایگاه ادبیات در زندگی تان چگونه بوده است؟ تا چه حد عواطف زنانه را در شعرتان دخیل می دانید؟ آیا شعرتان برخوردار از رویدادهای سیاسی و اجتماعی است؟
در شعر، هر کسی تعبیر و دیدگاه خود را دارد. فضای زنانگی ریشه در زیستبوم زنانهگرایی و عواطف زنانه دارد، همچنان که در خودآگاه بستگی به اندیشه و جهانبینی شاعر دارد. ادبیات آیین من است، بنیان زندگی من است. من از آغاز نوجوانی با کتاب مأنوس بودم. جهان را آن گونه که هست میبینم. من هم مانند رابرت پن ورن عقیده دارم که «شعر تجربه شخص شاعر است». باید جسارت به خرج داد و از مسیری نرفته رفت و گونهای دیگر گفت و نوشت.
ماندگارترین آثار ادبی برآمده از زیست فردی و اجتماعی است، شاعر واقعی نباید به راحتی از کنار رخدادها و مشکلات پیرامون بگذرد و در برابر مسایل بغرنج بشری بیتفاوت باشد. همیشه برد با شاعرانی است که به خودآگاهی رسیدهاند، میدانند برای چه مینویسند، و دنبال رستگاری در جامعه میگردند. اندیشه شعری برگرفته از مضامین اجتماعی و انتقادی است. ادبیات واقعی از جامعه هویت میگیرد و سرشار از واقعیتهای محسوس اجتماعی است.
با توجه به دغدغه اقلیمنویسی و پیوند قویتان با عناصر زیستمحیطی، تجربه زیسته در شاعری شما چه نقشی دارد و چه رفتارهای متفاوت زبانی و تجربه های فرم گرایانه و فراز و فرودهای کلامی در این عرصه دارید؟
اقلیمسرایی نوعی از گفتمان زیستمحیطی است. کاربرد عناصر زیستبومی از شاخصهای ادبیات اقلیمی است. شعر به تجربه زیستی شاعر بر میگردد. رفتارهای متفاوت زبانی و تجربههای فرمی و ساختاری به سطح زیست شاعر بستگی دارد.
شعر زبانی از تجربه زیستی من است. با توجه به پژوهشهای فرهنگی و تحقیقات میدانی مردمشناسی، ناخودآگاه در جهت شعر اقلیمی گام برداشتم. نگاه مردم به هستی و جهان پیرامون، ذهنیت ادبیام را دگرگون کرد. سعی کردم یک فرم تازه کار کنم، و به دلیل علاقه شخصیام به مردمشناسی، آن انتخاب کردم. ظرفیتهای زبان برای سرایش شعر اقلیمی قابلیت دارد. هر گوشهای از طبیعت مفهومی دارد. سعی کردم ارزشهای فرهنگی را در قالب فرم شعری مدرن ثبت کنم، و بنیان شعر مدرن را به ادبیات بختیاری پیوند زدم. این عاشقانهسراییها بهواسطه پشتوانه غنی از فرهنگ و تاریخ، زبانی روان و یکدست دارند.
اشعار اقلیمگرا از نظر سطح زبانی یعنی از منظر کنایه، اصطلاحات اقلیمی، و از نظر سطح ادبی در محوریت عناصر طبیعت و دارای لحن عاطفی و احساسی است. روایتگری و واقعگرایی از وجوه زیباشناسیک آنها است، که ارتباط مستقیم به طبیعتگرایی و زیستبوم دارد. همچنان که گوشهای از انسانشناسی فرهنگی محسوب میشود، زیرا فرهنگ هر قومی بیشترین تاثیر را روی ادبیات فولکلوریک دارد.
در شعر بیشتر ساختار برایتان مهم است یا محتوا؟
شاعر خلاق هیچ مرزی نمیشناسد و شعرش سنگربان آحاد مردم است. از منظر اندیشهگی مولفههای اجتماعی نقش بنیانی در ذهنم دارند، اما از ایماژ و تصویرگرایی هم بهره گرفتهام. بنا به گفته ژاک دریدا «همه چیز در زبان اتفاق میافتد.» در این راستا بیشترین خلاقیت شعریام برخورد با زبان است.
در بیشتر موارد شعرم پاسخی به حسهای مفهومی و ماحصل تفکر و اندیشهای است که دلالت بر حواس چندگانه دارد. علاوه بر بافتار معنایی به ساختار فرمی هم توجه دارم و معتقدم در ادبیات باید جرات به خرج داد و از راههای نرفته رفت. علاوه بر تعهد به زبان به ساختارشکنی در محتوا و فرم هم عقیده دارم. همچنان که کشفهای شاعرانه برایم شگفتیآور هستند.
آیا شاعر امروز را احیاگر زبان پارسی می دانید؟ شاعران معاصر چه ظرفیتهایی را به زبان اضافه کرده اند؟
زبان پارسی در طول موجودیتش به شاعران مدیون است. شاعران خلاق و نوآور، احیاگر زبان پارسی هستند. فردوسی سراینده زبان پارسی است و بنا به گفته خودش عجم زنده کرده است به این پارسی. در شعر حافظ مولفههایی نظیر تعویق و تعلیق و ابهام و ایهام بر ظرفیتهای زبان افزوده است، همچنان که شعر پیشرو به هوش و ذکاوت شاعران معاصر مدیون است. زبان در شعر اتفاق میافتد. زبان وامدار شعر شاعران است. ماهیت هر گونهی ادبی در راستای ظرفیتهای زبان معیاراست. رفتارهای زبانی، دلالتهای زبانی و هنجارگریزیهای زبانی کمک شایانی به ماندگاری زبان کردهاند. روند شکلگیری شعر مدرن در راستای ظرفیتهای زبانی است. بهترین اتفاقهای فرمی در شعر شاعران خلاق رخ داده است. نیما، شاملو، رویایی و براهنی از شاعران تاثیرگذار شعر پیشرو هستند که روی نحو و تغییر و تحول به نفع زبان پارسی تلاش کردهاند و بر ظرفیتهای زبانی افزودهاند